دیکشنری تخصصی

unit tangent vector

unit tractive force

unit train

unit trust

unit under test

unit variant

unit vector

unit weave

unit weight

unital

unital ring

unital stress

unitarical

<hr> معنی : موحد، پیرو توحید <hr> معانی دیگر : وابسته به یکان یا واحد، یکانی، یکین (رجوع شود به: unit)، unitarian موحد، یکتاپرست، توحید گرای

معنی : موحد، پیرو توحید معانی دیگر : وابسته به یکان یا واحد، یکانی، یکین (رجوع شود به: unit)، unitarian موحد، یکتاپرست، توحید گرای

unitary

unitary a module

unitary algebra

unitary annulus

unitary diagonalization

unitary group

unitary matrix

unitary operator

unitary ring

unitary semigroup

unitary shrinkage

unitary similarity

unitary space

unitary transformation

unitary vector

<hr> معنی : متحد کردن، وصلت دادن، بهم پیوستن، ترکیب کردن، یکی کردن، متفق کردن <hr> معانی دیگر : متحد کردن یا شدن، به هم پیوستن، یکی کردن یا شدن، هم پیوند کردن یا شدن، یگانستن، متصل کردن یا شدن، وصل کردن یا شدن، جفت شدن یا کردن، همبسته کردن یا شدن، جوش خوردن، ازدواج کردن، وصلت کردن، به عقد هم درآوردن یا در آمدن، همگام شدن، متفقا عمل کردن، (سابقا - سکه ی طلای انگلیسی برابر با 20 شیلینگ) یونیت، بهم پیوست، سکه قدیم انگلیسی

معنی : متحد کردن، وصلت دادن، بهم پیوستن، ترکیب کردن، یکی کردن، متفق کردن معانی دیگر : متحد کردن یا شدن، به هم پیوستن، یکی کردن یا شدن، هم پیوند کردن یا شدن، یگانستن، متصل کردن یا شدن، وصل کردن یا شدن، جفت شدن یا کردن، همبسته کردن یا شدن، جوش خوردن، ازدواج کردن، وصلت کردن، به عقد هم درآوردن یا در آمد

unite

united national international law commission

<hr> سازمان ملل (مخفف : .u.n - تاسیس : 1946 - مقر: نیویورک)

سازمان ملل (مخفف : .u.n - تاسیس : 1946 - مقر: نیویورک)

united nations

uniterruprable power supply

uniting of interests

unitized construction

unitless

units digit

units of cost

units of output method

units of production depreciation

units of production method

units on order

<hr> معنی : پیوستگی، شرکت، یگانگی، واحد، اشتراک، شماره یک، وحدت <hr> معانی دیگر : یکتایی، تکی، یکی بودن، اتحاد، همبستگی، هم پیوندی، یکپارچگی، یکدستی، (ریاضی) یکا، رقم مرتبه ی اول، یکان، یکه، گروه متحد، همبسته، رجوع شود به: unit، سازش، سازگاری، توافق، اتفاق، همسازی، هماهنگی، ساختاره، یگانی

معنی : پیوستگی، شرکت، یگانگی، واحد، اشتراک، شماره یک، وحدت معانی دیگر : یکتایی، تکی، یکی بودن، اتحاد، همبستگی، هم پیوندی، یکپارچگی، یکدستی، (ریاضی) یکا، رقم مرتبه ی اول، یکان، یکه، گروه متحد، همبسته، رجوع شود به: unit، سازش، سازگاری، توافق، اتفاق، همسازی، هماهنگی، ساختاره، یگانی

واژه های حرف "u" - دیکشنری تخصصی