دیکشنری تخصصی

water divide line

water dividing

water drive

water drive field

water drop

water drop penetration time

water duty

water equivalent

water equivalent of snow

water erosion

water erosion features

water escape structure

water extraction

water eye

water fastness to

water flood

water flood plant

water flooding

water flooding method

water flush system

water fountain or water cupola or water cupola

water frame

water free well

water gage

water gain

<hr> (شکاف کوه که در اثر جریان آب ایجاد شده) آب شکاف، آبکند

(شکاف کوه که در اثر جریان آب ایجاد شده) آب شکاف، آبکند

water gap

<hr> (گازی که از عبور دادن بخار از روی زغال سنگ مشتعل تولید می شود و به عنوان سوخت کاربرد دارد) گاز آب

(گازی که از عبور دادن بخار از روی زغال سنگ مشتعل تولید می شود و به عنوان سوخت کاربرد دارد) گاز آب

water gas

water gas tar

<hr> دریچه ی سد، (تاریخ امریکا) واترگیت (ماجرایی که منجر به استعفای نیکسون شد)

دریچه ی سد، (تاریخ امریکا) واترگیت (ماجرایی که منجر به استعفای نیکسون شد)

water gate

<hr> (دستگاه) فشارسنج آب، دستگاه سنجش فشار یا جریان آب، آب سنج، اندازه ابنما، اب پیم

(دستگاه) فشارسنج آب، دستگاه سنجش فشار یا جریان آب، آب سنج، اندازه ابنما، اب پیم

water gauge

water gauge glass

<hr> لیوان، ظرف آب (شیشه ای)، جام، رجوع شود به: water clock

لیوان، ظرف آب (شیشه ای)، جام، رجوع شود به: water clock

water glass

water gun

<hr> (صدای لوله ی آب هنگامی که گاز از آن عبور می کند) آبچکش

(صدای لوله ی آب هنگامی که گاز از آن عبور می کند) آبچکش

water hammer

water hardness

water harvesting

<hr> معنی : اب گرم کن، ظرف ابگرمکن <hr> معانی دیگر : ظرف ابگرم کن، ابگرم کن

معنی : اب گرم کن، ظرف ابگرمکن معانی دیگر : ظرف ابگرم کن، ابگرم کن

water heater

water hemisphere

water holding capacity

water holding material

<hr> معنی : چاله اب <hr> معانی دیگر : چاله ی پر از آب، آبچال، آبشخور، سورا&nbsp; یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد، چاله اب

معنی : چاله اب معانی دیگر : چاله ی پر از آب، آبچال، آبشخور، سورا یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد، چاله اب

water hole

water hose

water humus or humus or humus

<hr> یخ شیرین، آب و شکر یخ زده (که می خورند)، آلاسکا، بستنی یخی

یخ شیرین، آب و شکر یخ زده (که می خورند)، آلاسکا، بستنی یخی

واژه های حرف "w" - دیکشنری تخصصی