دیکشنری تخصصی

zirklerite

zirkophyllite

zirsilite

zirsinalite

zittavite

zlatogorite

zmodem

zn or zinc or zinc

zn p curve

zn te

znucalite

<hr> (پست ترین درجه ی شبه جانوران مرجانی) گل زیوی (از زیر رده ی گل زیویان یا zoantharia)

(پست ترین درجه ی شبه جانوران مرجانی) گل زیوی (از زیر رده ی گل زیویان یا zoantharia)

zoantharian

zoarium or zooarium or zooarium or zoaria

zoba

zobtenite

zodacite

zodiacal dust

zoetrope

zoichnic

zoko

zoltaiite

zomm box

zona pellucida

<hr> معنی : غشایی، جداری، ناحیه ای، منطقهای <hr> معانی دیگر : وابسته به ناحیه یا منطقه، مداری

معنی : غشایی، جداری، ناحیه ای، منطقهای معانی دیگر : وابسته به ناحیه یا منطقه، مداری

zonal

zonal axis

zonal equation or zonal or zonal

zonal flow

zonal guide fossil

zonal harmonic

zonal harmonics

zonal polynomial

zonal profile

zonal soil

zonal spherical aberration

zonal structure

zonal theory or zonal or zonal

zonality index

<hr> راه راه، نواره دار، دارای مدار، غشادار، لایه دار، واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی

راه راه، نواره دار، دارای مدار، غشادار، لایه دار، واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی

zonate

<hr> زون بندی، نواره بندی، منطقه بندی، ساختمان غشایی، طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی

زون بندی، نواره بندی، منطقه بندی، ساختمان غشایی، طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی

zonation

<hr> معنی : زمین، حوزه، ناحیه، منطقه، کمربند، بخش، قلمرو، مدارات، ناحیهای شدن، جزو حوزهای به حساب اوردن <hr> معانی دیگر : نیسنگ، (هر یک از پنج بخش کره ی زمین از نظر آب و هوا) زون، کوست، ویس، نواره، میان بند، زنار، پرهام، محل، جا، محله، (گویش خوانساری) یاغا، (پهلوی) گاس، منطقه بندی کردن، نیسنگ کردن، ناحیه بندی کردن، (در کدهای پستی و منطقه بندی پستی) حوزه، اولکه، (مخفف) time zone، (قدیمی) کمربند، اختصاص دادن به، (مانند کمربند) احاطه کردن، مدار، در جمع مدارات، محات کردن

معنی : زمین، حوزه، ناحیه، منطقه، کمربند، بخش، قلمرو، مدارات، ناحیهای شدن، جزو حوزهای به حساب اوردن معانی دیگر : نیسنگ، (هر یک از پنج بخش کره ی زمین از نظر آب و هوا) زون، کوست، ویس، نواره، میان بند، زنار، پرهام، محل، جا، محله، (گویش خوانساری) یاغا، (پهلوی) گاس، منطقه بندی کردن، نیسنگ کردن، ناحیه بندی

واژه های حرف "z" - دیکشنری تخصصی