انگلیسی به فارسی

abaci

abacinate

abacination

abacisci

<hr> معنی : قطعه مربع کاشی معرق <hr> معانی دیگر : قطعه مربع کاشی معرق

معنی : قطعه مربع کاشی معرق معانی دیگر : قطعه مربع کاشی معرق

abaciscus

abacist

<hr> معنی : به عقب، قهقرایی <hr> معانی دیگر : به قهقرا، به سوی عقب، عقب، (دریانوردی) به سوی دکل، غافلگیر، ناگهان، پرت

معنی : به عقب، قهقرایی معانی دیگر : به قهقرا، به سوی عقب، عقب، (دریانوردی) به سوی دکل، غافلگیر، ناگهان، پرت

aback

abacli

abacot

abacterial

abactinal

abaction

abactor

abaculus

<hr> معنی : قطعه مربع کاشی معرق، چرتکه، تخته روی سرستون، گنجه ظرف، لوح مربع موزائیک سازی، چتکه <hr> معانی دیگر : (معماری) تخته سنگ روی سر ستون، لوحه مربع موزائیک سازی

معنی : قطعه مربع کاشی معرق، چرتکه، تخته روی سرستون، گنجه ظرف، لوح مربع موزائیک سازی، چتکه معانی دیگر : (معماری) تخته سنگ روی سر ستون، لوحه مربع موزائیک سازی

abacus

abacuses

abada

<hr> جهان اسفل، مرده سرای، فرشته ی مغاک

جهان اسفل، مرده سرای، فرشته ی مغاک

abaddon

abadejo

abadengo

abadia

abadite

abaff

<hr> معنی : بطرف عقب، پشت <hr> معانی دیگر : به سوی عقب یا در عقب کشتی، به سمت پاشنه، عقب

معنی : بطرف عقب، پشت معانی دیگر : به سوی عقب یا در عقب کشتی، به سمت پاشنه، عقب

abaft

abaised

abaiser

abaisse

abaissed

abaka

abakas

<hr> ]حق، [ واگذاری، منتقل کردن، پس گرفتن

]حق، [ واگذاری، منتقل کردن، پس گرفتن

abalienate

abalienating

abalienation

<hr> معنی : صدف آبالون <hr> معانی دیگر : آبالون (نوعی صدف دریایی) <hr> abalone( ni) قسمی حیوان صدف

معنی : صدف آبالون معانی دیگر : آبالون (نوعی صدف دریایی) abalone( ni) قسمی حیوان صدف

abalone

abalones

abamp

abampere

abamperes

aband

<hr> معنی : واگذاری، بیخیالی، رها سازی، رها کردن، تسلیم شدن، ترک گفتن، واگذار کردن، تبعید کردن، دل کندن <hr> معانی دیگر : دست کشیدن، متوقف کردن، ول کردن، صرفنظر کردن، قال گذاشتن، ترک کردن، خود را تسلیم کردن، اشتیاق، شور و شعف، رهایی، بی بند و باری، ترک گقتن

معنی : واگذاری، بیخیالی، رها سازی، رها کردن، تسلیم شدن، ترک گفتن، واگذار کردن، تبعید کردن، دل کندن معانی دیگر : دست کشیدن، متوقف کردن، ول کردن، صرفنظر کردن، قال گذاشتن، ترک کردن، خود را تسلیم کردن، اشتیاق، شور و شعف، رهایی، بی بند و باری، ترک گقتن

abandon

abandonable

<hr> معنی : متروکه، متروک <hr> معانی دیگر : ترک شده، رها شده، ول شده، هرزه، دارای فساد اخلاقی، واگذارده، مهجور، فاسد، تسلیم هوی وهوس شده

معنی : متروکه، متروک معانی دیگر : ترک شده، رها شده، ول شده، هرزه، دارای فساد اخلاقی، واگذارده، مهجور، فاسد، تسلیم هوی وهوس شده

abandoned

abandoned infant

abandoned ship

abandonee

abandoners

abandoning

<hr> معنی : واگذاری، رها سازی، ترک، متارکه <hr> معانی دیگر : دل کندن

معنی : واگذاری، رها سازی، ترک، متارکه معانی دیگر : دل کندن

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی