انگلیسی به فارسی

agritos

agro

agro-

agroan

agrobacterium

agrobiologic

agrobiological

agrobiologist

<hr> معنی : زیست شناسی خاک، مطالعهء مواد غذایی خاک <hr> معانی دیگر : زیست شناسی کشاورزی، کشت زیست شناسی

معنی : زیست شناسی خاک، مطالعهء مواد غذایی خاک معانی دیگر : زیست شناسی کشاورزی، کشت زیست شناسی

agrobiology

<hr> (هر نوع ماده ی شیمیایی که برای بهبود کمی و کیفی فراورده های کشاورزی به کار رود یا هر نوع ماده ی شیمیایی که از فرآورده های کشاورزی به دست بیاید) شیمی کشاورزی

(هر نوع ماده ی شیمیایی که برای بهبود کمی و کیفی فراورده های کشاورزی به کار رود یا هر نوع ماده ی شیمیایی که از فرآورده های کشاورزی به دست بیاید) شیمی کشاورزی

agrochemical

agrogeological

agrogeologically

<hr> معنی : مربوط بخاکشناسی <hr> معانی دیگر : مربوط بخاکشناسی

معنی : مربوط بخاکشناسی معانی دیگر : مربوط بخاکشناسی

agrologic

agrological

agrologically

agrologist

<hr> معنی : خاک شناسی <hr> معانی دیگر : دانش انواع خاک های کشاورزی، کشت خاک شناسی، کشا

معنی : خاک شناسی معانی دیگر : دانش انواع خاک های کشاورزی، کشت خاک شناسی، کشا

agrology

agrom

agromania

agromyza

agromyzid

agronome

agronomial

<hr> معنی : کشاورزی، فلاحتی <hr> معانی دیگر : کشاورزی، فلاحتی

معنی : کشاورزی، فلاحتی معانی دیگر : کشاورزی، فلاحتی

agronomic

<hr> معنی : کشاورزی، فلاحتی

agronomical

agronomically

<hr> رجوع شود به: agronomy، علم بهره برداری اززمین

رجوع شود به: agronomy، علم بهره برداری اززمین

agronomics

agronomies

<hr> معنی : کشاورز، برزشناس <hr> معانی دیگر : کشاورز، برزشناس

معنی : کشاورز، برزشناس معانی دیگر : کشاورز، برزشناس

agronomist

agronomists

<hr> معنی : کشاورزی، برزشناسی <hr> معانی دیگر : (بخشی از دانش کشاورزی که با فراوری محصول و توجه از خاک سر و کار دارد) کشت شناسی، کشت ورزی، زراعت، علم برداشت محصول و بهره برداری از خاک

معنی : کشاورزی، برزشناسی معانی دیگر : (بخشی از دانش کشاورزی که با فراوری محصول و توجه از خاک سر و کار دارد) کشت شناسی، کشت ورزی، زراعت، علم برداشت محصول و بهره برداری از خاک

agronomy

agroof

agrope

agropyron

agrostemma

agrosteral

agrosterol

agrostis

agrostographer

agrostographic

agrostographical

agrostography

agrostological

agrostologist

<hr> (بخشی از گیاه شناسی که با شناخت علف ها سر و کار دارد) علف شناسی، واس شناسی، علف شناسی

(بخشی از گیاه شناسی که با شناخت علف ها سر و کار دارد) علف شناسی، واس شناسی، علف شناسی

agrostology

agrote

agrotechny

<hr> معنی : بزمین، بگل نشسته، در زمین <hr> معانی دیگر : (در مورد کشتی) به گل نشسته، برساحل، در ته (دریا)، بر زمین، نشسته

معنی : بزمین، بگل نشسته، در زمین معانی دیگر : (در مورد کشتی) به گل نشسته، برساحل، در ته (دریا)، بر زمین، نشسته

واژه های حرف "a" - انگلیسی به فارسی