انگلیسی به فارسی

bath soap

bath water

bathala

<hr> معنی : ابتنی، شستشو کردن، استحمام کردن <hr> معانی دیگر : (امریکا) حمام کردن، به گرمابه رفتن، آبتنی کردن (برای شنا و خنک شدن)، شستشو دادن (مثلا چشم ها)، خیس کردن، نم زدن، غرق (در نور و محبت و غیره) کردن، (انگلیس) آبتنی، شنا، در آب فرو بردن، غسل دادن

معنی : ابتنی، شستشو کردن، استحمام کردن معانی دیگر : (امریکا) حمام کردن، به گرمابه رفتن، آبتنی کردن (برای شنا و خنک شدن)، شستشو دادن (مثلا چشم ها)، خیس کردن، نم زدن، غرق (در نور و محبت و غیره) کردن، (انگلیس) آبتنی، شنا، در آب فرو بردن، غسل دادن

bathe

batheable

bathed

bather

bathers

bathes

<hr> معنی : پست، اعماقی <hr> معانی دیگر : مبتذل، (به طور باور نکردنی) احساساتی، نامربوط، عمقی، دون

معنی : پست، اعماقی معانی دیگر : مبتذل، (به طور باور نکردنی) احساساتی، نامربوط، عمقی، دون

bathetic

bathetically

<hr> معنی : گرمابه، حمام، لباس کن <hr> معانی دیگر : حمام عمومی، گرمابه سرا، حمام، گرمابه

معنی : گرمابه، حمام، لباس کن معانی دیگر : حمام عمومی، گرمابه سرا، حمام، گرمابه

bathhouse

bathic

bathinette

<hr> کلاه حمام (که پلاستیکی است و برای خیس نکردن موی سر به کار می رود)

کلاه حمام (که پلاستیکی است و برای خیس نکردن موی سر به کار می رود)

bathing cap

bathing costume

bathing gown

bathing machine

<hr> معنی : شلوارشنا <hr> معانی دیگر : لباس شنا (در انگلیس bathing trunks و bathing costume هم می گویند)، شلوارشنا حامه شستشو، لنگ

معنی : شلوارشنا معانی دیگر : لباس شنا (در انگلیس bathing trunks و bathing costume هم می گویند)، شلوارشنا حامه شستشو، لنگ

bathing suit

bathing trunks

bathing tub

bathless

bathman

<hr> حصیر یا فرشک پای وان حمام، پادری حمام

حصیر یا فرشک پای وان حمام، پادری حمام

bathmat

bathmats

bathmism

bathmotropic

bathmotropism

batho-

bathochromatic

bathochrome

bathochromic

bathochromy

bathoflore

bathofloric

<hr> (زمین شناسی) ژرف صخره (برآمدگی گسترده ی سنگ های آتشفشانی در پایه ی کوه ها که فرسایش آنها را نمایان می کند)، ژرف سنگ (batholite هم می گویند)، باتولیت، نوعی سنگ چخماقی وسنگ اتش فشانی

(زمین شناسی) ژرف صخره (برآمدگی گسترده ی سنگ های آتشفشانی در پایه ی کوه ها که فرسایش آنها را نمایان می کند)، ژرف سنگ (batholite هم می گویند)، باتولیت، نوعی سنگ چخماقی وسنگ اتش فشانی

batholith

batholithic

batholiths

bathomania

<hr> معنی : عمق سنج، ژرفاسنج <hr> معانی دیگر : دستگاه سنجش عمق آب، دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود

معنی : عمق سنج، ژرفاسنج معانی دیگر : دستگاه سنجش عمق آب، دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود

bathometer

bathometry

bathool

<hr> روانشناسى : ژرفاهراسى

bathophobia

bathorse

<hr> (ادبیات و سخنوری - تبدیل ناگهانی سبک غرا و رفیع به سبک عادی یا مسخره) پاداوج، تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده

(ادبیات و سخنوری - تبدیل ناگهانی سبک غرا و رفیع به سبک عادی یا مسخره) پاداوج، تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی