انگلیسی به فارسی

benzazide

benzazimide

benzazine

benzazole

benzbitriazole

benzdiazine

benzdifuran

benzdioxazine

benzdioxdiazine

benzdioxtriazine

<hr> نام تجارتی آمفتامین (amphetamine)

نام تجارتی آمفتامین (amphetamine)

benzedrine

<hr> معنی : انواع مواد نفتی قابل اشتعال <hr> معانی دیگر : بنزن (c6h6)، هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول c6h6 که ازتقطیر قطران بدست میامد، بنزین

معنی : انواع مواد نفتی قابل اشتعال معانی دیگر : بنزن (c6h6)، هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول c6h6 که ازتقطیر قطران بدست میامد، بنزین

benzene

benzene azobenzene

benzene formula

benzene hexachloride

benzene nucleus

<hr> (شیمی) حلقه ی بنزن (که از شش اتم کربن با اتصال مضاعف یک در میان تشکیل شده است) (benzene nucleus هم می گویند)

(شیمی) حلقه ی بنزن (که از شش اتم کربن با اتصال مضاعف یک در میان تشکیل شده است) (benzene nucleus هم می گویند)

benzene ring

benzenediazonium

benzenes

benzenyl

benzidin

<hr> (شیمی) بنزیدین (nh2c6h4c6h4nh2 - باز بلورین به رنگ سفید یا سرخ)، بنیانی بفرمول c12h12n2

(شیمی) بنزیدین (nh2c6h4c6h4nh2 - باز بلورین به رنگ سفید یا سرخ)، بنیانی بفرمول c12h12n2

benzidine

benzidino

benzidins

benzil

benzilic

benzimidazole

benzin

benzinduline

<hr> معنی : انواع مواد نفتی قابل اشتعال، بنزین <hr> معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: ligroin، benzene : بنزین

معنی : انواع مواد نفتی قابل اشتعال، بنزین معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: ligroin، benzene : بنزین

benzine

benzines

benzo

benzo phloroglucinol

benzo-

<hr> (شیمی) ملح یا استر اسید بنزوئیک، نمکها واملاح اسید بنزوئیک

(شیمی) ملح یا استر اسید بنزوئیک، نمکها واملاح اسید بنزوئیک

benzoate

benzoate of soda

benzoated

benzoazurine

benzobis

<hr> (شیمی) بنزوکین (c6h4nh2cooc2h5)، ماده متبلورسفیدی بفرمول c9h11no2 که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود

(شیمی) بنزوکین (c6h4nh2cooc2h5)، ماده متبلورسفیدی بفرمول c9h11no2 که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی