انگلیسی به فارسی

denat

denationalisation

denationalise

denationalised

denationalization

<hr> (صنایع و شرکت ها و غیره) غیردولتی کردن، به بخش خصوصی سپردن، خصوصی کردن، از حقوق ملی محروم کردن، صنایع را از صورت ملی خارجکردن

(صنایع و شرکت ها و غیره) غیردولتی کردن، به بخش خصوصی سپردن، خصوصی کردن، از حقوق ملی محروم کردن، صنایع را از صورت ملی خارجکردن

denationalize

denationalized

denationalizing

denaturalisation

denaturalise

denaturalised

denaturalising

<hr> معنی : از تابعیت در اوردن، غیر طبیعی کردن <hr> معانی دیگر : غیرطبیعی کردن، از تابعیت در اوردن

معنی : از تابعیت در اوردن، غیر طبیعی کردن معانی دیگر : غیرطبیعی کردن، از تابعیت در اوردن

denaturalize

denaturalizing

<hr> معنی : عامل غیر طبیعی، تقلبی <hr> معانی دیگر : مصنوعی

معنی : عامل غیر طبیعی، تقلبی معانی دیگر : مصنوعی

denaturant

denaturants

denaturate

<hr> در موردالکل تقلیب، قلب ماهیت، مصنوعی سازی

در موردالکل تقلیب، قلب ماهیت، مصنوعی سازی

denaturation

denaturational

<hr> (طبیعت چیزی را عوض کردن) واسرشتن، قلب ماهیت کردن، تقلیب کردن، طبیعت یا ماهیت چیزی را عو­ کردن

(طبیعت چیزی را عوض کردن) واسرشتن، قلب ماهیت کردن، تقلیب کردن، طبیعت یا ماهیت چیزی را عو­ کردن

denature

denatured

denatures

denaturing

denaturise

denaturised

denaturiser

denaturising

denaturize

denaturizer

denaturizing

denay

denazification

<hr> (verb transitive) (سیاسی) فاشیست زدایی کردن، نازی زدایی کردن

(verb transitive) (سیاسی) فاشیست زدایی کردن، نازی زدایی کردن

denazified

denazifies

<hr> (سیاسی) فاشیست زدایی کردن، نازی زدایی کردن

(سیاسی) فاشیست زدایی کردن، نازی زدایی کردن

denazify

denazifying

dendrachate

dendral

dendri-

dendric

<hr> معنی : درختی، مانند درخت <hr> معانی دیگر : به شکل درخت، درخت سان، شجری، درخت دیس، داردیس، دارین

معنی : درختی، مانند درخت معانی دیگر : به شکل درخت، درخت سان، شجری، درخت دیس، داردیس، دارین

dendriform

<hr> معنی : دندریت، شاخههای متعدد سلولهای عصبی، سنگ شجری، سنگ درخت وار <hr> معانی دیگر : (رگه ی درخت سان یک ماده ی معدنی در ماده ی معدنی دیگر) دارینه، رگه ی درختی، (سنگ یا ماده ی کانی) رگه دار، دارای رگه های درختی، (کالبدشناسی - زائده ی درخت مانند یا ریشه مانند یاخته ی عصبی که تحریکات را به بدنه ی آن انتقال می دهد) دندریت، پی شاخه، پی گیسو، طب دندریت، جغ شجری

معنی : دندریت، شاخههای متعدد سلولهای عصبی، سنگ شجری، سنگ درخت وار معانی دیگر : (رگه ی درخت سان یک ماده ی معدنی در ماده ی معدنی دیگر) دارینه، رگه ی درختی، (سنگ یا ماده ی کانی) رگه دار، دارای رگه های درختی، (کالبدشناسی - زائده ی درخت مانند یا ریشه مانند یاخته ی عصبی که تحریکات را به بدنه ی آن انتقال م

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی