انگلیسی به فارسی

diaconica

diaconicum

diaconus

diacoustics

diacranterian

diacrisis

<hr> معنی : نشان تشخیص، تفکیک کننده <hr> معانی دیگر : اعراب، نشانه های زیر و زبر، آوانما

معنی : نشان تشخیص، تفکیک کننده معانی دیگر : اعراب، نشانه های زیر و زبر، آوانما

diacritic

<hr> معنی : تفکیک کننده، نشان تشخیص <hr> معانی دیگر : متمایز کننده، مشخص نما، شناسانگر، جداگر

معنی : تفکیک کننده، نشان تشخیص معانی دیگر : متمایز کننده، مشخص نما، شناسانگر، جداگر

diacritical

<hr> (هرگونه نشانی که برای مشخص کردن حرف الفبا یا نشان دادن تلفظ آن به کار رود مانند زیر و زبر و اکسان و غیره) علامت فرعی، نشان آوانما

(هرگونه نشانی که برای مشخص کردن حرف الفبا یا نشان دادن تلفظ آن به کار رود مانند زیر و زبر و اکسان و غیره) علامت فرعی، نشان آوانما

diacritical mark

diacritics

diacromyodi

diact

diactin

diactinal

diactine

diactinic

diactinism

diadelphia

diadelphic

<hr> (گیاه شناسی) دو برادره، دو دسته، دوبافه ای

(گیاه شناسی) دو برادره، دو دسته، دوبافه ای

diadelphous

<hr> معنی : تارک، نیم تاج، دیهیم، سربند یا پیشانی بند پادشاهان <hr> معانی دیگر : تاج، افسر، دستار، دولبند، سربند (هرچیزی که بجای تاج بر سر بگذارند)، مقام سلطنت، پادشاهی، اقتدار، اختیار

معنی : تارک، نیم تاج، دیهیم، سربند یا پیشانی بند پادشاهان معانی دیگر : تاج، افسر، دستار، دولبند، سربند (هرچیزی که بجای تاج بر سر بگذارند)، مقام سلطنت، پادشاهی، اقتدار، اختیار

diadem

diadema

diadematoida

diademed

diadems

diaderm

diadermic

diadic

diadkokinesia

diadoche

diadochi

diadochic

diadochite

diadokokinesis

diadoumenos

diadrom

diadromous

diadumenus

diaene

diaereses

<hr> رجوع شود به: dieresis، دو نقطه ای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظان حرف راازحرف مجاورش جداسازد

رجوع شود به: dieresis، دو نقطه ای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظان حرف راازحرف مجاورش جداسازد

diaeresis

diaeretic

diaetetae

<hr> مخفف:، مورب، اریب، مخفف: مورب، اریب مخفف: نمودار

مخفف:، مورب، اریب، مخفف: مورب، اریب مخفف: نمودار

diag

<hr> (زمین شناسی - تغییرات فیزیکی و شیمیایی رسوبات در حین و پس از ته نشین شدن ولی قبل از سفت شدن) ترازایش

(زمین شناسی - تغییرات فیزیکی و شیمیایی رسوبات در حین و پس از ته نشین شدن ولی قبل از سفت شدن) ترازایش

واژه های حرف "d" - انگلیسی به فارسی