انگلیسی به فارسی

fenlander

fenman

fenmen

<hr> (جانور شناسی ـ از ریشه ی عربی) فانک (fennecus zerda که روباهی کوچک و حنایی رنگ و درازگوش و بزرگ چشم است و بومی عربستان و افریقای شمالی می باشد)، فنک

(جانور شناسی ـ از ریشه ی عربی) فانک (fennecus zerda که روباهی کوچک و حنایی رنگ و درازگوش و بزرگ چشم است و بومی عربستان و افریقای شمالی می باشد)، فنک

fennec

fennecs

<hr> معنی : رازیانه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) رازیانه (foeniculum vulgare از خانواده ی umbel)

معنی : رازیانه معانی دیگر : (گیاه شناسی) رازیانه (foeniculum vulgare از خانواده ی umbel)

fennel

fennel flower

fennel seed

fennelflower

fennels

fenner

fennici

fennig

fennish

fennoman

<hr> معنی : لجن زار، گلی، مردابی، باتلاقی <hr> معانی دیگر : لشابزاری، تالابی، تالاب زاری، یافت شونده در تالاب ها

معنی : لجن زار، گلی، مردابی، باتلاقی معانی دیگر : لشابزاری، تالابی، تالاب زاری، یافت شونده در تالاب ها

fenny

fenoprofen

fenouillette

fenris

fensive

fent

fenter

<hr> معنی : شنبلیله <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) شنبلیله، شمبلیله (trigonella foenumgraecum)

معنی : شنبلیله معانی دیگر : (گیاه شناسی) شنبلیله، شمبلیله (trigonella foenumgraecum)

fenugreek

fenugreek seed

fenzelia

feod

feodal

feodality

feodary

feodatory

feods

feodum

<hr> تیول دار کردن، تیول دادن (یا فروختن) به، دستمزد، اجرت، پول، پاداش

تیول دار کردن، تیول دادن (یا فروختن) به، دستمزد، اجرت، پول، پاداش

feoff

feoffed

<hr> معنی : تیول دار، گیرنده تیول، زعیم، انتقال گیرنده <hr> معانی دیگر : دریافت کننده (یا خریدار) تیول

معنی : تیول دار، گیرنده تیول، زعیم، انتقال گیرنده معانی دیگر : دریافت کننده (یا خریدار) تیول

feoffee

feoffees

feoffer

feoffers

feoffing

<hr> واگذاری تیول، سند واگذاری تیول

واگذاری تیول، سند واگذاری تیول

feoffment

feoffor

feoffors

feoffs

feower

fer de lance

fer-de-lance

<hr> حاصل خیز، پربار، پربرکت، برومند، مثمر، فراوان

حاصل خیز، پربار، پربرکت، برومند، مثمر، فراوان

واژه های حرف "f" - انگلیسی به فارسی