انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : وحشی <hr> معانی دیگر : (حقوق) جانوران غیراهلی که به کسی تعلق ندارند، درمورد حیوانات وحشی، ذاتا وحشی

معنی : وحشی معانی دیگر : (حقوق) جانوران غیراهلی که به کسی تعلق ندارند، درمورد حیوانات وحشی، ذاتا وحشی

ferae naturae

ferahan

<hr> معنی : وحشی، مهلک، کفن و دفنی، شکاری، حیوان شکاری <hr> معانی دیگر : نارام، غیراهلی، وابسته به تشییع جنازه

معنی : وحشی، مهلک، کفن و دفنی، شکاری، حیوان شکاری معانی دیگر : نارام، غیراهلی، وابسته به تشییع جنازه

feral

feral man

feralin

ferally

ferash

ferbam

ferdiad

ferdinand

ferdinand magellan

fere

feres

feretories

<hr> جعبه ای که اشیای مقدس را در آن قرار می دهند، تابوت یاصندوق اثارمقدس، جایگاه اثارمقدس درکلیسا

جعبه ای که اشیای مقدس را در آن قرار می دهند، تابوت یاصندوق اثارمقدس، جایگاه اثارمقدس درکلیسا

feretory

feretra

ferfathmur

ferfel

ferfet

ferforth

ferganite

fergus

fergusite

ferguson

<hr> (روم باستان ـ جمع) ایام تعطیل، جشن روزها، شادیانه ها، یکی از ایام هفته غیرازتعطیل کلیسای کاتولیک وکلیسای انگلیس، روزهای عادی هفته

(روم باستان ـ جمع) ایام تعطیل، جشن روزها، شادیانه ها، یکی از ایام هفته غیرازتعطیل کلیسای کاتولیک وکلیسای انگلیس، روزهای عادی هفته

feria

ferias

feriation

feridgi

feridji

ferie

ferijee

<hr> معنی : وحشی، غیر اهلی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: feral، feral : وحشی

معنی : وحشی، غیر اهلی معانی دیگر : رجوع شود به: feral، feral : وحشی

ferine

ferineness

feringhee

feringi

ferio

ferison

ferities

<hr> معنی : وحشیگری، توحش <hr> معانی دیگر : نارامی، نااهلی بودن، وحشی بودن، بی تمدنی، سبعیت

معنی : وحشیگری، توحش معانی دیگر : نارامی، نااهلی بودن، وحشی بودن، بی تمدنی، سبعیت

واژه های حرف "f" - انگلیسی به فارسی