انگلیسی به فارسی

<hr> کامپیوتر : منگنه زنى

keypunching

keys

keyseat

keyseater

keyserlick

keysets

keyslot

keysmith

keyster

keysters

<hr> معنی : سنگ سراطاق <hr> معانی دیگر : (مجازی) بخش عمده، اساس، شاه کلید، تاج سنگ، (معماری) سنگ تاج، سنگ تیزه ی تاق، (با الهام از یک سری فیلم های کمدی امریکایی به نام: keystone cops) وابسته به کمدی پرتحرک و پربرخورد، سنگ سرطاق، سنگ سر طاق، سنگ میان طاق، اساس، مدار

معنی : سنگ سراطاق معانی دیگر : (مجازی) بخش عمده، اساس، شاه کلید، تاج سنگ، (معماری) سنگ تاج، سنگ تیزه ی تاق، (با الهام از یک سری فیلم های کمدی امریکایی به نام: keystone cops) وابسته به کمدی پرتحرک و پربرخورد، سنگ سرطاق، سنگ سر طاق، سنگ میان طاق، اساس، مدار

keystone

keystoned

keystones

<hr> (مثلا در صفحه کلید کامپیوتر یا پیانو) فشار بر کلید یا دکمه، فشارش، ضربه زدن به کلید، ضربه زدن به کلید

(مثلا در صفحه کلید کامپیوتر یا پیانو) فشار بر کلید یا دکمه، فشارش، ضربه زدن به کلید، ضربه زدن به کلید

keystroke

<hr> معنی : سوراخ کلید، جای کلید <hr> معانی دیگر : (در قفل هایی که کلید آن یک کارت پلاستیکی یا کلید مسطح است) شکاف کلید، کلیدراه، سورا&nbsp; کلید

معنی : سوراخ کلید، جای کلید معانی دیگر : (در قفل هایی که کلید آن یک کارت پلاستیکی یا کلید مسطح است) شکاف کلید، کلیدراه، سورا کلید

keyway

keyways

<hr> معنی : راهنما، مفتاح، کلمه کلیدی، واژه کلیدی <hr> معانی دیگر : کلمه کلیدی، واژه کلیدی، مفتاح، راهنما

معنی : راهنما، مفتاح، کلمه کلیدی، واژه کلیدی معانی دیگر : کلمه کلیدی، واژه کلیدی، مفتاح، راهنما

keyword

keyword macro

keywords

kgb or kgb

<hr> مخفف: (انجیل) کتاب پادشاهان

مخفف: (انجیل) کتاب پادشاهان

khaddar

khadis

khaf

khafajeh

khagiarite

khahoon

khaja

khajur

khakanship

khakham

<hr> معنی : لباس نظامی، خاکی، خاکی رنگ <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: خاک، خاکی)، (رنگ) خاکی، پارچه ی نخی خاکی رنگ (که جامه ی سربازان و غیره را از آن می سازند)، ساخته شده از پارچه ی نخی خاکی

معنی : لباس نظامی، خاکی، خاکی رنگ معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: خاک، خاکی)، (رنگ) خاکی، پارچه ی نخی خاکی رنگ (که جامه ی سربازان و غیره را از آن می سازند)، ساخته شده از پارچه ی نخی خاکی

واژه های حرف "k" - انگلیسی به فارسی