انگلیسی به فارسی

<hr> معبد باستانی، cella : ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان

معبد باستانی، cella : ضریع یا محل استقراربت در معابد یونان

naos

naosaurus

<hr> معنی : چرت، خواب، پرز، خواب نیمروز، غنودن، چرت زدن <hr> معانی دیگر : پینکی رفتن، خواب سبک و کوتاه، قیلوله، بی دقتی کردن، هر سطح نرم و پرز مانند (مثلا پشت چرم)، (فرش و مخمل و غیره) پرز، خواب پارچه، مخفف: napoleon، درپارچه و فرش خواب

معنی : چرت، خواب، پرز، خواب نیمروز، غنودن، چرت زدن معانی دیگر : پینکی رفتن، خواب سبک و کوتاه، قیلوله، بی دقتی کردن، هر سطح نرم و پرز مانند (مثلا پشت چرم)، (فرش و مخمل و غیره) پرز، خواب پارچه، مخفف: napoleon، درپارچه و فرش خواب

napa

napal

<hr> معنی : بمب آتشزا <hr> معانی دیگر : ناپالم (ماده ی آتشزا)، با ناپالم حمله کردن، با ناپالم سوزاندن، ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله، بمب اتشزا

معنی : بمب آتشزا معانی دیگر : ناپالم (ماده ی آتشزا)، با ناپالم حمله کردن، با ناپالم سوزاندن، ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله، بمب اتشزا

napalm

napalming

napalms

<hr> معنی : قفا، پشت گردن، پس گردن، هیره <hr> معانی دیگر : (کاشانی) گرم

معنی : قفا، پشت گردن، پس گردن، هیره معانی دیگر : (کاشانی) گرم

nape

napead

napecrest

napellus

naperer

naperian logarithm

naperies

<hr> پارچه ی رومیزی و غیره، سفره، رومیزی، سفره و ملافه های خانه، دستمال سفره و سفره و غیره

پارچه ی رومیزی و غیره، سفره، رومیزی، سفره و ملافه های خانه، دستمال سفره و سفره و غیره

napery

napes

naphtali

<hr> معنی : بنزین سنگین <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی)، نفت، نفتا

معنی : بنزین سنگین معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی)، نفت، نفتا

naphtha

naphthacene

naphthalate

<hr> معنی : نفتالین، هیدروکربن <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: نفت) نفتالین (هیدروکربن سپید و بلورین به فرمول naphthalin) (c10h8 هم می نویسند)، هیدروکربن بفرمول h8 c10

معنی : نفتالین، هیدروکربن معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: نفت) نفتالین (هیدروکربن سپید و بلورین به فرمول naphthalin) (c10h8 هم می نویسند)، هیدروکربن بفرمول h8 c10

naphthalene

naphthaleneacetic

naphthalenesulphonic

naphthalenic

naphthalenoid

naphthalic

naphthaline

naphthalised

naphthalization

naphthalizing

naphthalol

naphthamine

naphthanthracene

naphthas

naphthene

naphthinduline

naphthionate

naphtho

naphthoic

<hr> (از ریشه ی فارسی: نفت) نفتل (هر یک از دو ترکیب سپید و بلورین به فرمول c10h7oh که از نفتالین گرفته می شود)، نفتل، یکی از مشتقات نفتالین

(از ریشه ی فارسی: نفت) نفتل (هر یک از دو ترکیب سپید و بلورین به فرمول c10h7oh که از نفتالین گرفته می شود)، نفتل، یکی از مشتقات نفتالین

naphthol

naphtholate

naphtholize

naphthols

naphtholsulphonate

naphthoresorcinol

naphthoxide

<hr> (از ریشه ی فارسی: نفت) نفتیل (بنیان یک ظرفیتی c10h7)

(از ریشه ی فارسی: نفت) نفتیل (بنیان یک ظرفیتی c10h7)

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی