انگلیسی به فارسی

narcoticalness

narcoticism

narcoticness

<hr> روانشناسى : داروهاى مخدر

روانشناسى : داروهاى مخدر

narcotics

narcotics agent

narcotin

narcotina

narcotinic

narcotisation

narcotise

narcotised

<hr> روش ایجاد خواب دارویی، اعتیاد به مواد مخدر

روش ایجاد خواب دارویی، اعتیاد به مواد مخدر

narcotism

narcotist

narcotization

<hr> معنی : تخدیر کردن، داروی مسکن دادن <hr> معانی دیگر : کرخ کردن، سست کردن، آراماندن

معنی : تخدیر کردن، داروی مسکن دادن معانی دیگر : کرخ کردن، سست کردن، آراماندن

narcotize

narcotized

narcotraffic

narcous

narcs

nard

nardoo

nards

nardu

nardus

nare

naren

narendra

nares

naresh

<hr> معنی : غلیان <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت: نارگیل) قلیان (nargile هم می نویسند)، نارگیله

معنی : غلیان معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت: نارگیل) قلیان (nargile هم می نویسند)، نارگیله

narghile

narghiles

nargile

nargileh

nargilehs

nargiles

naric

narica

naricorn

nariform

naringin

<hr> منخرین، سورا&nbsp; بینی مهره داران

منخرین، سورا بینی مهره داران

naris

<hr> معنی : مامور خفیه پلیس، ازردن، جاسوسی کردن <hr> معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی)، جاسوس، خبررسان (به پلیس)، خبرکشی کردن، لودادن، خشمگین شدن، آزرده شدن، (خودمانی) رجوع شود به: narc، انگلیس مامور خفیه پلیس

معنی : مامور خفیه پلیس، ازردن، جاسوسی کردن معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی)، جاسوس، خبررسان (به پلیس)، خبرکشی کردن، لودادن، خشمگین شدن، آزرده شدن، (خودمانی) رجوع شود به: narc، انگلیس مامور خفیه پلیس

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی