انگلیسی به فارسی

oscheocoele

oscheolith

oscheoma

oscheoncus

oscheoplasty

oschophoria

oscillance

oscillancy

oscillaria

oscillariaceous

<hr> معنی : مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، از این سو به ان سو افتادن <hr> معانی دیگر : (مثل تاب کودکان) پس و پیش رفتن، حرکت آونگی کردن، آونگیدن، به نوسان درآوردن (یا درآمدن)، تردید کردن، دودل بودن، اندیدن

معنی : مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، از این سو به ان سو افتادن معانی دیگر : (مثل تاب کودکان) پس و پیش رفتن، حرکت آونگی کردن، آونگیدن، به نوسان درآوردن (یا درآمدن)، تردید کردن، دودل بودن، اندیدن

oscillate

oscillated

oscillates

<hr> معنی : نوسان دار <hr> معانی دیگر : نوان، جنبنده

معنی : نوسان دار معانی دیگر : نوان، جنبنده

oscillating

oscillating sort

<hr> معنی : نوسان، تپش <hr> معانی دیگر : تاب خوری، پس و پیش روی، آونگش، تردید، دودلی، تلون، دگرسانی، تغییر، عدم ثبات، (فیزیک) آونگ سانی

معنی : نوسان، تپش معانی دیگر : تاب خوری، پس و پیش روی، آونگش، تردید، دودلی، تلون، دگرسانی، تغییر، عدم ثبات، (فیزیک) آونگ سانی

oscillation

oscillational

oscillations

oscillative

<hr> معنی : نوسان ساز، نوسانگر، ارتعاش سنج، نوسان کننده <hr> معانی دیگر : مردد، دودل، تاب خورنده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو

معنی : نوسان ساز، نوسانگر، ارتعاش سنج، نوسان کننده معانی دیگر : مردد، دودل، تاب خورنده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو

oscillator

oscillatoria

oscillatoriaceae

oscillatoriaceous

oscillators

oscillatory

<hr> معنی : نوسان سنج، نوسان نگار <hr> معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نگاره، oscillograph نوسان سنج

معنی : نوسان سنج، نوسان نگار معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نگاره، oscillograph نوسان سنج

oscillogram

<hr> معنی : نوسان سنج، نوسان نگار <hr> معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نگار، oscillogram نوسان سنج

معنی : نوسان سنج، نوسان نگار معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نگار، oscillogram نوسان سنج

oscillograph

oscillographic

oscillographically

oscillographies

<hr> کامپیوتر : نوسان نگارى

oscillography

<hr> روانشناسى : نوسان سنج

oscillometer

oscillometries

oscillometry

<hr> معنی : نوسان سنج، اسیلوسکوپ، نوسان نما، نوسان بین <hr> معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نما

معنی : نوسان سنج، اسیلوسکوپ، نوسان نما، نوسان بین معانی دیگر : (فیزیک) نوسان نما

oscilloscope

oscilloscopes

oscilloscopic

<hr> (جانورشناسی) وابسته به پرندگان خواننده (زیر راسته ی بزرگ oscines)، پرنده ی خواننده، پرنده خواننده

(جانورشناسی) وابسته به پرندگان خواننده (زیر راسته ی بزرگ oscines)، پرنده ی خواننده، پرنده خواننده

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی