انگلیسی به فارسی

outclasses

outclassing

outclerk

outclimbed

outclimbing

outclimbs

outclomb

<hr> معنی : نتیجه، عاقبت، پی امد، بر امد، حاصل <hr> معانی دیگر : درآیند، برآمد، بازده

معنی : نتیجه، عاقبت، پی امد، بر امد، حاصل معانی دیگر : درآیند، برآمد، بازده

outcome

outcomer

outcomes

outcoming

outcompass

outcompete

outcomplete

outcompliment

outcook

outcooked

outcooking

outcooks

outcorner

outcountry

outcourt

outcrawled

outcrawling

outcrawls

outcreep

outcreeping

outcrept

outcricket

outcried

outcrier

<hr> معنی : برون زد، سر بیرون کردن، نمودار شدن، رخ دادن <hr> معانی دیگر : (زمین شناسی)، رخنمون، ماده ی معدنی برون زده، ر&nbsp; دادن

معنی : برون زد، سر بیرون کردن، نمودار شدن، رخ دادن معانی دیگر : (زمین شناسی)، رخنمون، ماده ی معدنی برون زده، ر دادن

outcrop

outcropped

outcropper

outcropping

outcroppings

outcrops

<hr> (زیست شناسی - در جفت گیری و گشن گیری)، برون چلیپایی، امیزش کردن دو جنس مختلف با هم

(زیست شناسی - در جفت گیری و گشن گیری)، برون چلیپایی، امیزش کردن دو جنس مختلف با هم

outcross

outcrossed

<hr> رجوع شود به: outbreeding، پیوند دو نژاد

رجوع شود به: outbreeding، پیوند دو نژاد

outcrossing

outcrowed

outcrowing

outcrows

<hr> معنی : حراج، فریاد، بیداد، غریو، داد، داد زدن <hr> معانی دیگر : جیغ، نهیب، فریاد اعتراض، داد و بیداد، مزایده

معنی : حراج، فریاد، بیداد، غریو، داد، داد زدن معانی دیگر : جیغ، نهیب، فریاد اعتراض، داد و بیداد، مزایده

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی