انگلیسی به فارسی

paleoglaciology

paleoglyph

paleograph

<hr> معنی : خط شناس <hr> معانی دیگر : خط شناس

معنی : خط شناس معانی دیگر : خط شناس

paleographer

paleographers

paleographically

paleographist

<hr> معنی : کتابت قدیمی، شناسایی و کشف خطوط قدیمه <hr> معانی دیگر : کتیبه شناسی، دانش شناخت نوشته های کهن

معنی : کتابت قدیمی، شناسایی و کشف خطوط قدیمه معانی دیگر : کتیبه شناسی، دانش شناخت نوشته های کهن

paleography

paleoherpetology

paleohydrography

paleoichthyology

paleokinetic

<hr> معنی : پارینه سنگی <hr> معانی دیگر : (ابزار صیقلی نشده ی سنگی وابسته به دوران پالئوسین) پارینه سنگ، پارینه سنگ، الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم

معنی : پارینه سنگی معانی دیگر : (ابزار صیقلی نشده ی سنگی وابسته به دوران پالئوسین) پارینه سنگ، پارینه سنگ، الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم

paleolith

<hr> معنی : پارینه سنگی <hr> معانی دیگر : (دوران های زمین شناسی) دیرینه سنگی، پارینه سنگی (از حدود 2 میلیون تا ده هزار سال پیش - پیش از دوران میان سنگی است)، عهد حجر قدیم، وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یاکهنه سنگی

معنی : پارینه سنگی معانی دیگر : (دوران های زمین شناسی) دیرینه سنگی، پارینه سنگی (از حدود 2 میلیون تا ده هزار سال پیش - پیش از دوران میان سنگی است)، عهد حجر قدیم، وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یاکهنه سنگی

paleolithic

paleolithic man

paleolithist

paleolithoid

paleological

paleologist

paleology

paleomagnetic

paleomagnetically

<hr> (علم شناخت تغییرات جهت قطب های آهن ربایی زمین از روی بررسی جهت ذرات آهن و نیکل در سنگ ها) دیرین کشش شناسی

(علم شناخت تغییرات جهت قطب های آهن ربایی زمین از روی بررسی جهت ذرات آهن و نیکل در سنگ ها) دیرین کشش شناسی

paleomagnetism

paleomagnetist

paleomammologist

paleometallic

paleometeorological

paleometeorologist

paleometeorology

paleon

paleontographic

paleontographical

paleontography

paleontol

paleontologic

<hr> وابسته به دیرین شناسی

paleontological

paleontologically

<hr> معنی : دیرین شناس <hr> معانی دیگر : ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی

معنی : دیرین شناس معانی دیگر : ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی

paleontologist

paleontologists

<hr> معنی : دیرین شناسی <hr> معانی دیگر : (بخشی از زمین شناسی که با موجودات پیش از تاریخ سر وکار دارد) دیرین شناسی، مبحک زیست شناسی دوران قدیم

معنی : دیرین شناسی معانی دیگر : (بخشی از زمین شناسی که با موجودات پیش از تاریخ سر وکار دارد) دیرین شناسی، مبحک زیست شناسی دوران قدیم

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی