انگلیسی به فارسی

papeterie

papeteries

papey

paphian

paphians

<hr> (زبان اسپانیولی سیاهپوستان جزایر کوراکائو و اروبا که با هلندی و پرتغالی آمیخته است) زبان پاپیامنتو

(زبان اسپانیولی سیاهپوستان جزایر کوراکائو و اروبا که با هلندی و پرتغالی آمیخته است) زبان پاپیامنتو

papiamento

papicolar

papicolist

papier collé

<hr> معنی : کاغذ مچاله <hr> معانی دیگر : خمیر کاغذ

معنی : کاغذ مچاله معانی دیگر : خمیر کاغذ

papier mache

papier-mache

papier-mâché

<hr> معنی : شبیه، پروانهوار، پروانه واران <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) به شکل پروانه، پروانه سان، پروانه ای، تیره ی پروانه آسایان، تیره ی حبوبات، ش شبیه

معنی : شبیه، پروانهوار، پروانه واران معانی دیگر : (گیاه شناسی) به شکل پروانه، پروانه سان، پروانه ای، تیره ی پروانه آسایان، تیره ی حبوبات، ش شبیه

papilionaceous

papiliones

papilionidae

papilionides

papilionine

papilionoid

papilionoidea

<hr> معنی : نوک پستان، پستانک، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک <hr> معانی دیگر : برجستگی کوچک و پستانک مانند، پستانچه، (نادر) نوک پستان، پاپیل، زائده بافتی ریشه پر و موی سر و بدن و امثال ان

معنی : نوک پستان، پستانک، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک معانی دیگر : برجستگی کوچک و پستانک مانند، پستانچه، (نادر) نوک پستان، پاپیل، زائده بافتی ریشه پر و موی سر و بدن و امثال ان

papilla

papillae

<hr> پستانکی، وابسته به پستانچه (papilla)، پستانچه ای، مانند برامدگی دارای برامدگی

پستانکی، وابسته به پستانچه (papilla)، پستانچه ای، مانند برامدگی دارای برامدگی

papillary

papillary muscle

papillary tumor

papillate

papillectomy

papilliferous

papilliform

papillitis

papilloadenocystoma

papillocarcinoma

papilloedema

<hr> معنی : ورم یا برامدگیهای پوستی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) پاپیلوما، غده ی خوش خیم پوست، آموی خوش خیم، طب ورم یا برامدگی های پوستی

معنی : ورم یا برامدگیهای پوستی معانی دیگر : (پزشکی) پاپیلوما، غده ی خوش خیم پوست، آموی خوش خیم، طب ورم یا برامدگی های پوستی

papilloma

papillomas

papillomata

papillomatous

<hr> (نوعی سگ بسیار کوچک از نوع اسپانیل) پاپیلان

واژه های حرف "p" - انگلیسی به فارسی