انگلیسی به فارسی

rachioplegia

rachioscoliosis

rachiotomy

rachipagus

<hr> معنی : ستون فقرات، ساقه، تیره پشت، اندام ساقهای یا محوری، مهرههای پشت، دیرک مشترک <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: spinal column، (گیاه شناسی) میان آسه، محور

معنی : ستون فقرات، ساقه، تیره پشت، اندام ساقهای یا محوری، مهرههای پشت، دیرک مشترک معانی دیگر : رجوع شود به: spinal column، (گیاه شناسی) میان آسه، محور

rachis

rachises

rachitic

rachitides

<hr> معنی : اماس یا ورم مهره پشت <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: rickets

معنی : اماس یا ورم مهره پشت معانی دیگر : رجوع شود به: rickets

rachitis

rachitism

rachitogenic

rachitome

rachitomous

rachitomy

<hr> سرگی راخمانینوف (آهنگساز روسی) (rachmaninov هم می نویسند)

سرگی راخمانینوف (آهنگساز روسی) (rachmaninov هم می نویسند)

rachmaninoff

<hr> معنی : نژادی <hr> معانی دیگر : وابسته به نژاد

معنی : نژادی معانی دیگر : وابسته به نژاد

racial

racial discrimination

racial extermination

racial immunity

<hr> معنی : نژاد پرستی، خصوصیات نژادی، تبعیضات نژادی <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: racism

معنی : نژاد پرستی، خصوصیات نژادی، تبعیضات نژادی معانی دیگر : رجوع شود به: racism

racialism

racialist

racialists

racialize

racially

raciest

<hr> به طور هیجان آمیز، به روش پر آب و تاب

به طور هیجان آمیز، به روش پر آب و تاب

racily

racinage

<hr> راسین (نویسنده ی فرانسوی)

راسین (نویسنده ی فرانسوی)

racine

<hr> پر شوری، هیجان، شور، پر آب و تابی

پر شوری، هیجان، شور، پر آب و تابی

raciness

<hr> معنی : رقابت، مسابقه، مسابقه دهنده، مربوط بمسابقه <hr> معانی دیگر : مج

معنی : رقابت، مسابقه، مسابقه دهنده، مربوط بمسابقه معانی دیگر : مج

racing

racing boat

racing car

racing circuit

racing form

racing gig

<hr> کبوتر مسابقه، کبوتری که با آن مسابقه می دهند

کبوتر مسابقه، کبوتری که با آن مسابقه می دهند

racing homer

racing shell

racing skate

racing skiff

racing start

racing yacht

racinglike

racings

racion

<hr> معنی : نژاد پرستی، تبعیض نژادی <hr> معانی دیگر : نژاد گرایی، تعصب نژادی، تبعی­ نژادی

معنی : نژاد پرستی، تبعیض نژادی معانی دیگر : نژاد گرایی، تعصب نژادی، تبعی­ نژادی

racism

racisms

<hr> معنی : نژاد پرست، نژاد پرست <hr> معانی دیگر : نژاد پرست

معنی : نژاد پرست، نژاد پرست معانی دیگر : نژاد پرست

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی