انگلیسی به فارسی

tailender

<hr> معنی : جاسوس، تعاقب کننده <hr> معانی دیگر : طفیلی

معنی : جاسوس، تعاقب کننده معانی دیگر : طفیلی

tailer

tailet

tailfan

tailfin

tailfirst

tailflower

tailforemost

<hr> معنی : درب عقب اتومبیل، دمرانی کردن <hr> معانی دیگر : (کامیون یا گاری و غیره) تخته ی عقب (که بالا و پایین می رود یا برداشتنی است - tailboard هم می گویند)، (رانندگی) در فاصله ی کم (و خطرناک) پشت اتومبیل دیگر حرکت کردن، سر به دم حرکت کردن، دمرانی کردن یعنی با فاصله کم وخطرناک دنبال ماشین دیگر حرکت کردن

معنی : درب عقب اتومبیل، دمرانی کردن معانی دیگر : (کامیون یا گاری و غیره) تخته ی عقب (که بالا و پایین می رود یا برداشتنی است - tailboard هم می گویند)، (رانندگی) در فاصله ی کم (و خطرناک) پشت اتومبیل دیگر حرکت کردن، سر به دم حرکت کردن، دمرانی کردن یعنی با فاصله کم وخطرناک دنبال ماشین دیگر حرکت کردن

tailgate

tailgated

tailgater

tailgating

tailge

tailgunner

tailhead

<hr> معنی : تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده <hr> معانی دیگر : (جمع - در تخمیر یا بهره برداری معدن یا ذوب فلز و غیره) مواد زائد، تفاله، باطله

معنی : تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده معانی دیگر : (جمع - در تخمیر یا بهره برداری معدن یا ذوب فلز و غیره) مواد زائد، تفاله، باطله

tailing

tailings

taillamp

taille

tailles

tailless

tailless tenrec

taillessly

taillessness

tailleur

taillie

taillights

taillike

tailloir

<hr> معنی : خیاط، خیاطی کردن، دوزندگی کردن، درخور کردن، مناسب کردن <hr> معانی دیگر : دوخت و دوز کردن، دوختن، سازگار کردن، جور کردن، دوزنده

معنی : خیاط، خیاطی کردن، دوزندگی کردن، درخور کردن، مناسب کردن معانی دیگر : دوخت و دوز کردن، دوختن، سازگار کردن، جور کردن، دوزنده

tailor

<hr> گچ یا صابون خیاط ی مخصوص علامت گذاری روی پارچه گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه

گچ یا صابون خیاط ی مخصوص علامت گذاری روی پارچه گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه

tailor's chalk

tailor's tack

tailor-made

tailor-make

tailorage

tailorbird

tailorcraft

tailordom

<hr> معنی : در خور <hr> معانی دیگر : دست دوخت شده، (با خیاطی یا تعدیل و تنظیم) جور شده، (لباس) اندازه، مناسب، برازنده

معنی : در خور معانی دیگر : دست دوخت شده، (با خیاطی یا تعدیل و تنظیم) جور شده، (لباس) اندازه، مناسب، برازنده

tailored

tailorhood

<hr> دوزندگی، خیاطی، دوخت و دوز، درزی گری، جامه دوزی

دوزندگی، خیاطی، دوخت و دوز، درزی گری، جامه دوزی

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی