انگلیسی به فارسی

takeover

takeover arbitrage

takeover target

<hr> پذیرا، گیرنده، قبول کننده، شرط بندی کننده، خریدار، قبول کننده شرط

پذیرا، گیرنده، قبول کننده، شرط بندی کننده، خریدار، قبول کننده شرط

taker

takers

takes

taketh

takeuchi

takeup

takhaar

<hr> معنی : بزکوهی بزرگ تبت <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) تاکین (نوعی بز کوهی جنگل های هیمالیا: budorcas taxicolor)

معنی : بزکوهی بزرگ تبت معانی دیگر : (جانور شناسی) تاکین (نوعی بز کوهی جنگل های هیمالیا: budorcas taxicolor)

takin

<hr> گیرا، جذاب، گیرنده، عمل گرفتن، چیز شکار شده یا گرفته شده، صید، (جمع) سود، بهره، درآمد، دریافتی ها، درآمد(ها)، پریشانی، اظطراب، وجوه دریافتی، واگیره دار

گیرا، جذاب، گیرنده، عمل گرفتن، چیز شکار شده یا گرفته شده، صید، (جمع) سود، بهره، درآمد، دریافتی ها، درآمد(ها)، پریشانی، اظطراب، وجوه دریافتی، واگیره دار

taking

taking apart

taking over

takingly

takingness

takings

takins

takitumu

takosis

takrouri

taku

taky

takyr

<hr> (موسیقی هندی - سازهای ضربی) ضرب یک در میان، (واحد اصلی پول ساموآی غربی western samoa) تالا

(موسیقی هندی - سازهای ضربی) ضرب یک در میان، (واحد اصلی پول ساموآی غربی western samoa) تالا

tala

talabon

talahib

talaing

talak

talalgia

talanton

talao

talapoin

talapoins

talar

talari

<hr> (اسطوره ی یونان - به ویژه در رابطه با: mercury یا hermes) کفش بال دار

(اسطوره ی یونان - به ویژه در رابطه با: mercury یا hermes) کفش بال دار

talaria

talaric

talars

talas

talayot

talayoti

talbot

talbotype

talbotypist

<hr> معنی : طلق، طلق زدن به، باطلق ساختن <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، تالک (سیلیکات منیزیم: mg3si4o10(oh)2)، مخفف: (talcum (powder

معنی : طلق، طلق زدن به، باطلق ساختن معانی دیگر : (از ریشه ی عربی)، تالک (سیلیکات منیزیم: mg3si4o10(oh)2)، مخفف: (talcum (powder

talc

talced

talcer

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی