انگلیسی به فارسی

ulocarcinoma

uloncus

ulophocinae

ulothrix

ulotrichan

ulotriches

ulotrichi

<hr> دارای مو یا پشم پرپشت و در هم گوریده، پشمالو و ژولیده، دارای موهای شبیه پشم

دارای مو یا پشم پرپشت و در هم گوریده، پشمالو و ژولیده، دارای موهای شبیه پشم

ulotrichous

ulotrichy

ulpan

ulpanim

ulrichite

<hr> معنی : پالتو گشاد مردانه <hr> معانی دیگر : پالتو بلند و سنگین (معمولا دارای کمربند)، استان اولستر (در شمال ایرلند - بخشی از آن جزو انگلستان است)، ایالت اولسیتر در ایرلند

معنی : پالتو گشاد مردانه معانی دیگر : پالتو بلند و سنگین (معمولا دارای کمربند)، استان اولستر (در شمال ایرلند - بخشی از آن جزو انگلستان است)، ایالت اولسیتر در ایرلند

ulster

ulstered

ulsterette

ulsterian

ulstering

ulsterite

ulsterman

ulsters

ulta

<hr> معنی : نهان، بعدی، انطرف <hr> معانی دیگر : در ماورا، در آن سو، آن سویی، ماورایی، ورا، ورانبر، فراتر، دورتر، آتی، نهفته، نهانی، پنهانی، مستور، مخفی، در درج&nbsp; دوم اهمیت

معنی : نهان، بعدی، انطرف معانی دیگر : در ماورا، در آن سو، آن سویی، ماورایی، ورا، ورانبر، فراتر، دورتر، آتی، نهفته، نهانی، پنهانی، مستور، مخفی، در درج دوم اهمیت

ulterior

ulteriority

ulteriorly

<hr> معنی : نتیجه غایی <hr> معانی دیگر : (آخرین هجای واژه) پایان هجا، پایان آواج، پایان واجپار

معنی : نتیجه غایی معانی دیگر : (آخرین هجای واژه) پایان هجا، پایان آواج، پایان واجپار

ultima

ultima thule

ultimacies

ultimacy

ultimaratio

ultimas

ultimata

<hr> معنی : نهایی، غایی، آخر، دورترین، بازپسین، منجر شدن به <hr> معانی دیگر : واپسین، پایانی، فرجامین، آخرین، فراترین، اساسی، اصلی، نهایت، حد نهایی، با فدم، آفدم، اجل

معنی : نهایی، غایی، آخر، دورترین، بازپسین، منجر شدن به معانی دیگر : واپسین، پایانی، فرجامین، آخرین، فراترین، اساسی، اصلی، نهایت، حد نهایی، با فدم، آفدم، اجل

ultimate

ultimate constituent

ultimate frisbee

ultimated

<hr> بالاخره، سرانجام، در پایان، عاقبت امر، دست اخر، اجلا

بالاخره، سرانجام، در پایان، عاقبت امر، دست اخر، اجلا

ultimately

ultimates

ultimating

ultimation

<hr> معنی : نهایی، اتمام حجت، اخرین پیشنهاد <hr> معانی دیگر : اولتیماتوم، فرجام گواه، گواه فرجامین، واپسین هشدار، پایان گفت، زنهاره، قطعی، غایی

معنی : نهایی، اتمام حجت، اخرین پیشنهاد معانی دیگر : اولتیماتوم، فرجام گواه، گواه فرجامین، واپسین هشدار، پایان گفت، زنهاره، قطعی، غایی

ultimatum

ultime

ultimity

<hr> معنی : ماه گذشته <hr> معانی دیگر : (قدیمی) ماه گذشته، ماه گذشته مخفف ان، ult است

معنی : ماه گذشته معانی دیگر : (قدیمی) ماه گذشته، ماه گذشته مخفف ان، ult است

ultimo

ultimobranchial

<hr> رسیدن به تاج و تخت یا ارث بری توسط جوانترین فرزند، کهتر رخنی (در برابر : مهتر رخنی primogeniture)، اصول رسیدن میراک به فرزند کهتر، حق کهتری

رسیدن به تاج و تخت یا ارث بری توسط جوانترین فرزند، کهتر رخنی (در برابر : مهتر رخنی primogeniture)، اصول رسیدن میراک به فرزند کهتر، حق کهتری

واژه های حرف "u" - انگلیسی به فارسی