انگلیسی به فارسی

ventrilateral

ventrilocution

ventriloqual

ventriloque

ventriloquial

ventriloquially

ventriloquise

ventriloquised

ventriloquising

<hr> معنی : تکلمبطنی <hr> معانی دیگر : (هنر) کلام بطنی، گفتار بطنی (حرف زدن به طوری که لب ها تکان نمی خورند - ventriloquy هم می گویند)، شکم گویی، سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدااز کجابیرون امده

معنی : تکلمبطنی معانی دیگر : (هنر) کلام بطنی، گفتار بطنی (حرف زدن به طوری که لب ها تکان نمی خورند - ventriloquy هم می گویند)، شکم گویی، سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدااز کجابیرون امده

ventriloquism

<hr> کسی که در گفتار بطنی مهارت دارد، شکم گو، شکم گوگر، ventriloquistic درخمیه شب بازی وغیره کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند

کسی که در گفتار بطنی مهارت دارد، شکم گو، شکم گوگر، ventriloquistic درخمیه شب بازی وغیره کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند

ventriloquist

ventriloquistic

ventriloquists

ventriloquize

ventriloquizing

ventriloquously

ventriloquy

ventrimesal

ventripotence

ventripotent

ventripotential

ventripyramid

ventro-

ventroaxial

ventroaxillary

ventrocaudal

ventrocystorrhaphy

ventrodorsad

ventrodorsal

ventrodorsally

ventrohysteropexy

ventroinguinal

<hr> شکمی - کناری، بطنی - جانبی، بطنی و جانبی، در قسمت جانبی شکم

شکمی - کناری، بطنی - جانبی، بطنی و جانبی، در قسمت جانبی شکم

ventrolateral

ventrolaterally

ventromedian

ventromesial

ventromyel

ventroposterior

ventroptosia

ventroptosis

ventrose

ventrosity

ventrosuspension

ventrotomies

vents

<hr> شهر ونتورا (در جنوب غربی کالیفرنیا - امریکا)

شهر ونتورا (در جنوب غربی کالیفرنیا - امریکا)

ventura

<hr> معنی : مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به <hr> معانی دیگر : معامله ی قماری، داد و ستد مخاطره آمیز، کار الله بختی، سیج، سیج گیری، سیج پذیری، داد و ستد سیجی، معامله ی قماری کردن، سیج کردن، خطر کردن، سیج گیری کردن، ریسک کردن، به مخاطره انداختن، به آب و آتش زدن، سیجیدن، به خطر انداختن، (با جرات) عمل کردن، جرات کردن، یارا داشتن، یاراییدن

معنی : مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به معانی دیگر : معامله ی قماری، داد و ستد مخاطره آمیز، کار الله بختی، سیج، سیج گیری، سیج پذیری، داد و ستد سیجی، معامله ی قماری کردن، سیج کردن، خطر کردن، سیج گیری کردن، ریسک کردن، به مخاطره ان

venture

<hr> سرمایه گذاری مخاطره آمیز، سرمایه گذاری قماری (که احتمال زیان یا سود کلان آن زیاد است)

سرمایه گذاری مخاطره آمیز، سرمایه گذاری قماری (که احتمال زیان یا سود کلان آن زیاد است)

venture capital

واژه های حرف "v" - انگلیسی به فارسی