انگلیسی به فارسی

<hr> بازیگوشی، لاقیدی، لاابالی گری، بیعاری، بی عفتی، هرزگی

بازیگوشی، لاقیدی، لاابالی گری، بیعاری، بی عفتی، هرزگی

wantonness

wantons

wantroke

wantrust

wants

wantwit

wanty

wanweird

wanwit

wanwordy

wanworth

wany

wanyamwezi

wanyasa

wanyoro

wanze

<hr> (محلی ) رجوع شود به: whop

wapacut

wapata

wapato

wapatoo

wapatoos

wapentake

wapinschaw

wapisiana

<hr> معنی : گوزنسفید و شاخ بلند و بزرگ <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) واپی تی (نوعی آهوی بزرگ بومی امریکای شمالی: cervus canadensis)، گوزن سفید و شا&nbsp;بلند و بزرگ

معنی : گوزنسفید و شاخ بلند و بزرگ معانی دیگر : (جانور شناسی) واپی تی (نوعی آهوی بزرگ بومی امریکای شمالی: cervus canadensis)، گوزن سفید و شا بلند و بزرگ

wapiti

wapitis

wapogoro

wapp

wappato

wapped

wappened

wappenschaw

wappenschawing

wappenshaw

wappenshawing

wapper

wapper jawed

wapperjaw

wappet

wappinger

wappo

waps

<hr> معنی : نزاع، جنگ، رزم، محاربه، حرب، افند، دشمنی کردن، عداوت کردن، کشمکش کردن، جنگ کردن <hr> معانی دیگر : پیکار، مبارزه، جنگیدن، آفندیدن، مبارزه کردن، پیکار کردن، (قدیمی) نبرد، عملیات نظامی، رزم آرایی، علم جنگ، (اسکاتلند) رجوع شود به: worse

معنی : نزاع، جنگ، رزم، محاربه، حرب، افند، دشمنی کردن، عداوت کردن، کشمکش کردن، جنگ کردن معانی دیگر : پیکار، مبارزه، جنگیدن، آفندیدن، مبارزه کردن، پیکار کردن، (قدیمی) نبرد، عملیات نظامی، رزم آرایی، علم جنگ، (اسکاتلند) رجوع شود به: worse

واژه های حرف "w" - انگلیسی به فارسی