انگلیسی به فارسی

<hr> استفان زویگ (نویسنده ی اتریشی)

استفان زویگ (نویسنده ی اتریشی)

zweig

<hr> معنی : نان سوخاری نان خشک تخم مرغدار <hr> معانی دیگر : بیسکویت آلمانی، زویبک، نان سوخاری نان خشک تخم مرهدار

معنی : نان سوخاری نان خشک تخم مرغدار معانی دیگر : بیسکویت آلمانی، زویبک، نان سوخاری نان خشک تخم مرهدار

zwieback

zwiebacks

zwieselite

<hr> زونگلی (اصلاح طلب پروتستان - سوئیسی)

زونگلی (اصلاح طلب پروتستان - سوئیسی)

zwingli

<hr> پیرو زونگلی، زونگلی گرای

پیرو زونگلی، زونگلی گرای

zwinglian

zwinglianist

<hr> (در ملکول برخی پروتئین ها و آمینو اسیدها - یون دارای بار الکتریکی مثبت و منفی) دوباره، زویتریون

(در ملکول برخی پروتئین ها و آمینو اسیدها - یون دارای بار الکتریکی مثبت و منفی) دوباره، زویتریون

zwitterion

zwitterionic

zydeco

zydecos

zyga

zygadenin

zygadenine

zygadenus

zygadite

zygaena

zygaenid

zygaenidae

zygal

zygantra

zygantrum

zygapophyseal

zygapophyses

<hr> (قوس عصبی مهره داران) برجستگی یوغی

(قوس عصبی مهره داران) برجستگی یوغی

zygapophysis

zygenid

zygion

zygnemaceae

zygnemaceous

zygnematales

zygo-

zygobranchiata

zygobranchiate

<hr> (به ویژه طوطی ها) جفت انگشتی، یوغ انگشتی

(به ویژه طوطی ها) جفت انگشتی، یوغ انگشتی

zygodactyl

zygodactyl foot

zygodactylae

zygodactyle

zygodactyli

zygodactylic

zygodactylous

zygodont

<hr> (زیست شناسی) یوغ زایی، یوغ زایش، جفت زایی

(زیست شناسی) یوغ زایی، یوغ زایش، جفت زایی

zygogenesis

zygogenetic

<hr> وابسته به تخم بارور شده، تخمی

وابسته به تخم بارور شده، تخمی

zygoid

<hr> معنی : استخوان گونه، استخوان قوس وجنه <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی)، رجوع شود به: zygomatic arch، zygomatic ج

معنی : استخوان گونه، استخوان قوس وجنه معانی دیگر : (کالبد شناسی)، رجوع شود به: zygomatic arch، zygomatic ج

واژه های حرف "z" - انگلیسی به فارسی