عربی به فارسی

افقد

افقر

<hr> برابر پارسی : ترازی، ستانی

برابر پارسی : ترازی، ستانی

افقی

<hr> مترادف افلاس : اعسار، بی چیزی، بی نوایی، تنگدستی، تهیدستی، عسرت، فاقه، فقر، مسکنت، مفلسی، نداری، نیازمندی، ورشکستگی <hr> متضاد افلاس : یسر

مترادف افلاس : اعسار، بی چیزی، بی نوایی، تنگدستی، تهیدستی، عسرت، فاقه، فقر، مسکنت، مفلسی، نداری، نیازمندی، ورشکستگی متضاد افلاس : یسر

افلاس

<hr> مترادف افندی : آقا، ارباب، بزرگ، بزرگوار، سرور

مترادف افندی : آقا، ارباب، بزرگ، بزرگوار، سرور

افندی

افهم

افوکادو

<hr> مترادف افیون : تریاک، روانگردان، مخدر <hr> برابر پارسی : خشخاش، اَپیون

مترادف افیون : تریاک، روانگردان، مخدر برابر پارسی : خشخاش، اَپیون

افیون

<hr> برابر پارسی : بجا آوردن، برپاداشتن

برابر پارسی : بجا آوردن، برپاداشتن

اقامه

اقبل

<hr> مترادف اقتباس : اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری <hr> برابر پارسی : برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته

مترادف اقتباس : اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری برابر پارسی : برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته

اقتباس

<hr> مترادف اقتراح : استفسار، پرسش، پرسیدن، سؤال، همه پرسی

مترادف اقتراح : استفسار، پرسش، پرسیدن، سؤال، همه پرسی

اقتراح

اقتراع

اقترب منه

اقترح

<hr> مترادف اقتصاد : صرفه جویی، قناعت، میانه روی <hr> متضاد اقتصاد : اسراف <hr> برابر پارسی : بازرگانی، تراز داری، میانه

مترادف اقتصاد : صرفه جویی، قناعت، میانه روی متضاد اقتصاد : اسراف برابر پارسی : بازرگانی، تراز داری، میانه

اقتصاد

<hr> برابر پارسی : بازرگانی، تراز داری، میانه روی

برابر پارسی : بازرگانی، تراز داری، میانه روی

اقتصادی

اقتصد

اقتنع

اقحام

اقحوان

اقذف

اقرا

اقرباء

اقرر

اقسم

اقشط

اقص

<hr> برابر پارسی : دورتر، دورترین، جای دور

برابر پارسی : دورتر، دورترین، جای دور

اقصی

اقضم

اقطاعی

اقطع

اقطع راس

<hr> مترادف اقل : اندک، کم، کمتر، کمینه، ناچیز <hr> متضاد اقل : اکثر <hr> برابر پارسی : کمتر، اندک، کم تر

مترادف اقل : اندک، کم، کمتر، کمینه، ناچیز متضاد اقل : اکثر برابر پارسی : کمتر، اندک، کم تر

اقل

اقل ما یمکن

اقلاع

اقلیه

اقمع

<hr> مترادف اقناع : ارضا، خرسند، خشنودی، رضایت، قانع، قناعت <hr> برابر پارسی : خرسندشدن، خشنود گردانیدن

مترادف اقناع : ارضا، خرسند، خشنودی، رضایت، قانع، قناعت برابر پارسی : خرسندشدن، خشنود گردانیدن

واژه های حرف "ا" - عربی به فارسی