عربی به فارسی

<hr> مترادف له : آبگز، فاسد، لهیده، پاشیده، خرد، شکسته، کوبیده، کوفته، مضمحل

مترادف له : آبگز، فاسد، لهیده، پاشیده، خرد، شکسته، کوبیده، کوفته، مضمحل

له

له الأسبقیه علی

<hr> مترادف لهب : زبانه، شرار، شرر، شعله، لهیب

مترادف لهب : زبانه، شرار، شرر، شعله، لهیب

لهب

<hr> مترادف لهجه : گویش، زبان، لسان، گفتار <hr> برابر پارسی : گویش، سرزبان

مترادف لهجه : گویش، زبان، لسان، گفتار برابر پارسی : گویش، سرزبان

لهجه

لواء

لوازم المائده

لوبی

<hr> مترادف لوث : آلایش، آلودگی، آلوده سازی، پلیدی

مترادف لوث : آلایش، آلودگی، آلوده سازی، پلیدی

لوث

<hr> برابر پارسی : تخته سنگ، تخته، سَلم

برابر پارسی : تخته سنگ، تخته، سَلم

لوح

لوح التزلج

لوح الزجاج

لوح به

لوح خشبی

لوحده

لوحه

لوحه الالوان

لوحه الجانبیه

لوحه العدادات

لوحه المفاتیح

لورد

لوز

<hr> برابر پارسی : بادامک

لوزه

<hr> مترادف لوطی : فاسد، هرزه، بچه باز، دست ودل باز، سخی

مترادف لوطی : فاسد، هرزه، بچه باز، دست ودل باز، سخی

لوطی

لوغاریتم

لولب

لولوه

<hr> مترادف لوم : سرزنش، سرکوفت، ملامت، نکوهش

مترادف لوم : سرزنش، سرکوفت، ملامت، نکوهش

لوم

<hr> مترادف لون : رنگ، صبغه، فام، گون، گونه

مترادف لون : رنگ، صبغه، فام، گون، گونه

لون

لونی

لِأَجَلٍ غَیرِ مُسَمّی

لِاَجَلٍ

لِتَّخَذَ إجراءاتٍ قهریه (متعسِّفَه)

<hr> مترادف لک : لکه پارچه، کهنه پارچه، لته، پاره، تکه پاره، باطل، بیهوده، پوچ، یاوه، ابله، احمق، صدهزار، خسیس، لئیم، پیس، خال، داغ، نشان، آسیب، فساد، لهیدگی

مترادف لک : لکه پارچه، کهنه پارچه، لته، پاره، تکه پاره، باطل، بیهوده، پوچ، یاوه، ابله، احمق، صدهزار، خسیس، لئیم، پیس، خال، داغ، نشان، آسیب، فساد، لهیدگی

لک

لکل

لکل واحد

لکمه

<hr> برابر پارسی : زیرا، ولی، چون، مگر

برابر پارسی : زیرا، ولی، چون، مگر

لکن

لیزر

<hr> مترادف لیس : عدم، لا

لیس

لیس ثَمَّه اِحْتِمالٌ لِـ

لیس فی اختصاصه

لیس فی ای مکان

<hr> مترادف لیف : بافت، تار، تارچه، رشته، نسج، کیسه، ابرحمام <hr> برابر پارسی : کیسه ساوُن

مترادف لیف : بافت، تار، تارچه، رشته، نسج، کیسه، ابرحمام برابر پارسی : کیسه ساوُن

لیف

<hr> مترادف لیل : شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق، تاریک <hr> متضاد لیل : یوم <hr> برابر پارسی : شب هنگام، شب

مترادف لیل : شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق، تاریک متضاد لیل : یوم برابر پارسی : شب هنگام، شب

واژه های حرف "ل" - عربی به فارسی