فرهنگ فارسی ساره

<hr> مترادف صلوات : درودها، دعاها، نمازها <hr> برابر پارسی : درود فرستادن

مترادف صلوات : درودها، دعاها، نمازها برابر پارسی : درود فرستادن

صلوات

<hr> برابر پارسی : ( صلوة ) نماز

برابر پارسی : ( صلوة ) نماز

صلوه

<hr> مترادف صلیب : چلیپا، خاج، دار <hr> برابر پارسی : چلیپ، چلیپا، چلیلا

مترادف صلیب : چلیپا، خاج، دار برابر پارسی : چلیپ، چلیپا، چلیلا

صلیب

<hr> مترادف صمیمانه : اخلاص آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه <hr> متضاد صمیمانه : غیرصمیمانه <hr> برابر پارسی : پاکدلانه، از ته دل، پایمردانه

مترادف صمیمانه : اخلاص آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه متضاد صمیمانه : غیرصمیمانه برابر پارسی : پاکدلانه، از ته دل، پایمردانه

صمیمانه

<hr> مترادف صمیمی : بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ <hr> متضاد صمیمی : دورو، غیرصمیمی <hr> برابر پارسی : خودمانی

مترادف صمیمی : بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ متضاد صمیمی : دورو، غیرصمیمی برابر پارسی : خودمانی

صمیمی

<hr> مترادف صمیمیت : ارادت، خلوص، دوستی، محبت، مودت، وداد، وفا، یکدلی، یکرنگی، یگانگی <hr> متضاد صمیمیت : دورنگی، دورویی <hr> برابر پارسی : یکرنگی، یگانگی، بی آلایشی، پاکدلی، خودمانی

مترادف صمیمیت : ارادت، خلوص، دوستی، محبت، مودت، وداد، وفا، یکدلی، یکرنگی، یگانگی متضاد صمیمیت : دورنگی، دورویی برابر پارسی : یکرنگی، یگانگی، بی آلایشی، پاکدلی، خودمانی

صمیمیت

<hr> مترادف صندوق : جعبه، محفظه <hr> برابر پارسی : سندوغ، کارسان، گنجه

مترادف صندوق : جعبه، محفظه برابر پارسی : سندوغ، کارسان، گنجه

صندوق

<hr> مترادف صنعت : تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر <hr> برابر پارسی : کار، پیشه، هنر، ساختاری

مترادف صنعت : تکنیک، حرفه، ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر برابر پارسی : کار، پیشه، هنر، ساختاری

صنعت

<hr> مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش <hr> متضاد صورت : معنی <hr> برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

مترادف صورت : چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت، فرم، لفظ، سیاهه، لیست، پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش متضاد صورت : معنی برابر پارسی : روی، چهره، رخسار، رخساره، گونه، مانند

صورت

صورتجلسه

<hr> برابر پارسی : چنانچه، اگر، سرخابی

برابر پارسی : چنانچه، اگر، سرخابی

صورتی

صوفی گری

<hr> مترادف صیاد : شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر <hr> برابر پارسی : نخجیرگیر، دامیار، شکارچی، شکارگر، ماهیگیر

مترادف صیاد : شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر برابر پارسی : نخجیرگیر، دامیار، شکارچی، شکارگر، ماهیگیر

صیاد

<hr> مترادف صیانت : حراست، حفظ، محافظت، نگهداری <hr> برابر پارسی : پاسداری، نگاهبانی، نگاهداری، نگهداری

مترادف صیانت : حراست، حفظ، محافظت، نگهداری برابر پارسی : پاسداری، نگاهبانی، نگاهداری، نگهداری

واژه های حرف "ص" - فرهنگ فارسی ساره