باریکه پاناما

باریکه یونی متمرکز

باریکی تکی

باریکی حسنقلی

باریکی محمدقلی

باریگادا

باریگندان

<hr> مترادف باز : اسم نیز، هم، همچنین، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ، ازنو، دوباره، دایر، برقرار، برپا، سنقر، قوش، قلیا ، باج، باژ، خراج، جدا، روشن، منفصل، روباز، بی مانع، آزاد، فاصله دار، چا <hr> متضاد باز : بسته، اسید

مترادف باز : اسم نیز، هم، همچنین، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ، ازنو، دوباره، دایر، برقرار، برپا، سنقر، قوش، قلیا ، باج، باژ، خراج، جدا، روشن، منفصل، روباز، بی مانع، آزاد، فاصله دار، چا متضاد باز : بسته، اسید

باز

باز ابلق

باز ازبورن

باز اسکگز

باز افریقایی

باز الدرین

باز الی

باز ایرویز

باز باران

باز بید خرزهره

باز بید فیلی

باز بید مگس مرغی

باز تاجدار

باز تروگر

باز تیمین

باز جبار

باز جنگ طلب

باز جوانی

باز خاکستری

باز سولاوسی

باز سیاه

باز شاپرک مگس مرغی

باز شکم خاکستری

باز شکم سفید

باز ضعیف

باز طلبید

باز غیرهسته دوست

باز لایتیر

باز لورمن

باز محمد احمدی

باز مدرسم دیر شد

باز نوکلئوتیدی

باز هم زندگی

باز هم سیب داری

باز هم فیلمی دیگر

باز پرداخت

باز پهلوقرمز

باز کریسمس

باز کولیک

بازآرتچه

بازا

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "ب" - دانشنامه عمومی