ضرب کسر

ضرب کننده دودویی

<hr> برابر پارسی : آسیب ها، زنش ها، کوبه ها، کتک

برابر پارسی : آسیب ها، زنش ها، کوبه ها، کتک

ضربات

ضربات پنالتی

<hr> مترادف ضربان : تپش، زدن <hr> برابر پارسی : تپش، تپیدن

مترادف ضربان : تپش، زدن برابر پارسی : تپش، تپیدن

ضربان

ضربان ساز

ضربان قلب

ضربان قلب من متوقف شده است

ضربان های تک اوایی

ضربان های دوگوشی

ضرباهنگ

<hr> مترادف ضربت : زخم، زدن، ضرب، ضربه، کتک، کوفت، نواخت <hr> برابر پارسی : کوبش، کوبه

مترادف ضربت : زخم، زدن، ضرب، ضربه، کتک، کوفت، نواخت برابر پارسی : کوبش، کوبه

ضربت

<hr> برابر پارسی : در، بار

ضربدر

ضربدری

<hr> مترادف ضربه : زدن، شوک، ضربت، آسیب، قرعه <hr> برابر پارسی : کوبه، کتک، زنش، آسیب

مترادف ضربه : زدن، شوک، ضربت، آسیب، قرعه برابر پارسی : کوبه، کتک، زنش، آسیب

ضربه

ضربه اخر

ضربه ازاد مستقیم

ضربه برگردان

ضربه بزرگ

ضربه به چوب

ضربه دوجانبه

ضربه زانو

ضربه طوفان

ضربه عالی

ضربه فنی

ضربه قوچ

ضربه محکم

ضربه مستقیم

ضربه مغزی

ضربه ناگهانی

ضربه چپ و راست

ضربه کرنر

ضربه گیر

ضربه گیرماهی

ضربی

ضرس

<hr> برابر پارسی : به درستی، بی گفتگو، درست

برابر پارسی : به درستی، بی گفتگو، درست

ضرس قاطع

ضرغام اباد

ضرغام اسماعیل

ضرغام السلطنه

ضرغام صادقی

ضرغامی

ضرما

ضروان

ضرورت این همانی

ضرورت بی خدایی

ضرورت جبران خسارت

ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "ض" - دانشنامه عمومی