فاستر رود ایلند

فاستر شهرستان برکن کنتاکی

فاسترز الاباما

فاسته

فاستو توزی

فاستو لوراتی

فاستو لیالی

فاستوریا کانزاس

فاستون یورک شر شمالی

فاستونی

فاستی

فاستینو اسپریا

فاستینو اسپریلا

فاستینو راپرس

فاستیو

<hr> مترادف فاسد : تبهکار، ضال، طالح، فاجر، فاسق، گمراه، مخبط، منحرف، منحط، ناخلف، هرزه، هرزه کار، تباه، خراب، ضایع، معیوب، ناسالم، پوسیده، گندیده، لهیده، له، باطل، غلط <hr> متضاد فاسد : سالم، صالح <hr> برابر پارسی : پوسیده، تباه، گندیده، هرزه، پتیاره

مترادف فاسد : تبهکار، ضال، طالح، فاجر، فاسق، گمراه، مخبط، منحرف، منحط، ناخلف، هرزه، هرزه کار، تباه، خراب، ضایع، معیوب، ناسالم، پوسیده، گندیده، لهیده، له، باطل، غلط متضاد فاسد : سالم، صالح برابر پارسی : پوسیده، تباه، گندیده، هرزه، پتیاره

فاسد

<hr> برابر پارسی : پوسیدن

فاسد شدن

<hr> برابر پارسی : تباه

فاسد کردن

فاسفولپید

فاسق لیدی چترلی

فاسلز کورنر فلوریدا

فاسلوس ریتنسیس

فاسنیا

فاسو ایرویز

فاسو بنکادی

فاسکات باکینگهام شر

فاسیا لاتا

فاسیروس

فاسیل غیبی

فاسیلی سوکولوفسکی

فاسیک اسید

فاش شدن اینترنتی

فاش ویرجینیای غربی

فاشا

فاشا المان

فاشرا

فاشرای سفید

فاشنهایم

فاشچه

فاشیتون الاباما

فاشیست

فاشیسم

فاشیسم اسلامی

فاشیسم روحانیون

فاشیون ساکالا

<hr> مترادف فاصله : بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین <hr> برابر پارسی : سوایی، جدایی، اندازه، بازه، دوری

مترادف فاصله : بعد، دوری، مسافت، فرجه، جدایی، خلال، عرض، بین برابر پارسی : سوایی، جدایی، اندازه، بازه، دوری

فاصله

فاصله ابر کانونی

فاصله اجتماعی

دانشنامه عمومی

واژه های حرف "ف" - دانشنامه عمومی