صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
بابابزرگ
باباغوری
بابانوئل
بابت
بابت استهلاک منظور کردن
بابل
بابل (شهر)
بابلسر
بابوق و کرنا اعلام کردن
بابون
بابون (جانورشناسی)
بابونه
بابونه (گیاه شناسی)
بابونه شیرازی
بابونه ٔ شیرازی
بابونه گاوی
بابک
بابی خیالی
بابی پروایی
بابیت
باتاسف
باتانی
باتجربه
باتجربه ولی متوسط (هنرمند یا پیشه ور و غیره)
باتدبیر
باتراسکاچ
باترس
باتری
باتری (برق)
باتری تر
باتری خشک
باتری(برق)
باتعجیل
باتقوی
باتلاق
باتلاق تورب دار
باتلاق شنی
باتلاق مانند
باتلاقی
باتلفن
باتن
باتوم
باتون
باتون (خودمانی)
باتون (عامیانه)
باتون پاسبان ها
باتیست
باثبات
بیشتر