صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
باز آمادن قشون
باز آمادن ناو
باز آمد
باز آموزی
باز آوردن تصویر ذهنی
باز آورشی
باز از هم
باز انجام
باز انجامی
باز انجامیده
باز اندایشی
باز ایستادن
باز ایستادن ناگهانی
باز ایستان (مجازی)
باز ایستاندن
باز ایستی
باز به دست آوردن
باز تابیدن
باز تنیابی کردن
باز جان بخشیدن
باز جویی کردن
باز خریدن
باز دارنده
باز دارنده (مجازی)
باز داری کردن
باز داشتن
باز درشت اندام (جانورشناسی)
باز رخش
باز رخشیدن
باز رویش (زیست شناسی)
باز رویشی
باز روییدن (زیست شناسی)
باز زادن
باز زاده (مذهبی)
باز زاده شدن (مذهبی)
باز زایش
باز زاییدن (مذهبی)
باز زیستی
باز ساخت
باز ساخت کردن
باز ساختن
باز سازی
باز سازی کردن
باز سامانی
باز شدن
باز شدن قلاب
باز شدن گیره
باز شدنی
بیشتر