صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
باز شده (گل)
باز شناخت
باز فراخوانده
باز فرهیختن
باز فروردن
باز فعال سازی
باز مانگر
باز نشده
باز نشسته (عامیانه)
باز نمود
باز نمود (کامپیوتر)
باز نمود مبانی چیزی
باز نمود کردن
باز نمودن
باز نمودن با دقت
باز نمودین
باز نویسی کردن
باز نکردنی
باز نکرده
باز هم
باز و بسته سازی
باز و بسته شدن تند
باز و بسته شدن زیپ
باز و بسته کردن (دست و پا)
باز و بسته کردن تند
باز و بسته کردن چشم (عامیانه)
باز ویراستن
باز ویرایش
باز ویرایی
باز پخش (رادیو و تلویزیون)
باز پخش شدن (رادیو و تلویزیون)
باز پخش کردن (از رادیو و تلویزیون)
باز پذیری
باز پر سازی
باز پر کردن
باز پران
باز پرداخت
باز پرداخت کردن
باز پرداختن
باز پرداختن (پول خرج شده یا پرداخت شده را)
باز پرداختی
باز پس دهی
باز پس گیری شغل
باز پس گیری شهرت
باز پسین
باز پویا سازی
باز پویا کردن
باز پژواک
بیشتر