صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
بازداشتگاه موقت نظامیان
بازداشتگاه موقت نوجوانان
بازداشتگاه نوجوانان
بازدانه
بازدانه (گیاه شناسی)
بازدم
بازدمه
بازدمیدن
بازده
بازده (کشاورزی)
بازده دادن
بازده داشتن
بازده ماشین
بازده مند
بازده گیری
بازدهی
بازدوخت
بازدوزی
بازدوزی کردن (پوشاک)
بازدید
بازدید از جاهای دیدنی
بازدید کردن
بازدید کننده
بازدیدار
بازدیدکننده
بازدیسی کردن
بازرخششی
بازرخشگر
بازرس
بازرس انتخابات
بازرسان
بازرسی
بازرسی بدنی کردن
بازرسی کردن
بازرفت
بازرنگی
بازرگان
بازرگانان
بازرگانی
بازرگانی آزاد
بازرگانی کردن
باززا
باززاد
باززاده
باززاده کردن (مذهبی)
باززاینده
باززایی
بازساخت کردن
بیشتر