صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
بازمانه
بازمانگاه
بازمانگر
بازمانی
بازنده
بازنده (عامیانه)
بازنده کردن
بازنشدنی
بازنشسته
بازنشسته با حفظ مزایا
بازنشسته شدن
بازنشسته مستمری بگیر
بازنشسته کردن
بازنشستگی
بازنشناختنی
بازنما
بازنمایاندن
بازنمایانگر
بازنمایی
بازنمود
بازنمود (مجازی)
بازنمود پذیر
بازنمود کردن
بازنواخت
بازنواخت (ضبط صوت و ویدئو و غیره)
بازنویسی کردن
بازنگر
بازنگرانه
بازنگری
بازنگری کردن
بازنیافتنی
بازه
بازهم
بازو
بازو (مکانیک)
بازو (گرامافون)
بازو بتد
بازو بند
بازو زدن
بازو(مکانیک)
بازوبند
بازور
بازوکا
بازوکا (ارتش)
بازوی دکل (کشتی)
بازوی عرضی (در ساختمان صلیبی کلیسا)
بازوی متحرک (کشتی)
بازوی متحرک برای رساندن برق به تراموا و اتوبوس برقی
بیشتر