صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ب" - فارسی به انگلیسی
با کمی اختلاف
با کنجکاوی
با کندی
با کوته نظری
با کوشایی
با کوشش
با کوک اتوماتیک
با کیاست
با کیسه شن مستحکم کردن
با کیفیت خوب
با کینه توزی
با گاروته کشتن
با گاری تحویل دادن
با گاری حمل کردن
با گاز خفه کردن
با گاز سمی مصدوم کردن
با گاز سمی مقتول کردن
با گاز ضد عفونی کردن
با گام اندازه گرفتن
با گام های آهسته راه رفتن
با گام های تند
با گام های سنگین راه رفتن
با گام های سنگین و پر طنین راه رفتن
با گام های ملایم (موسیقی)
با گام های ملایم(موسیقی)
با گام های یکنواخت راه رفتن
با گاژ کردن
با گدایی به دست آوردن
با گذشت
با گرایش کاتولیکی
با گرسنگی
با گرمی
با گره بستن
با گریه و زاری
با گستاخی
با گل میخ آراستن
با گل و لای گرفتن
با گمراهی
با گنبد پوشاندن
با گوشبری
با گوه ثابت کردن
با گوه محکم کردن
با گوه کیپ کردن
با گچ رسم کردن
با گچ نوشتن
با گچ پوشاندن
با گیجی
با گیجی اندیشیدن
بیشتر