صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ج" - فارسی به انگلیسی
جست و خیزکنان حرکت کردن
جست وخیز کردن
جست کردن
جستار
جستار انگیز
جستار جوی
جستار کردن
جستارزدن
جستارنامه
جستاره
جستاره نویس
جستاره نگار
جستارپذیر
جستارگر
جستجو
جستجو (مجازی)
جستجو و گردآوری میوه های مغزدار
جستجو کردن
جستجو کردن با دستگاه لایروبی
جستجو کردن با دقت
جستجو کردن در تاریکی
جستجو کردن و یافتن با دقت و مداومت
جستجو کننده
جستجوگر
جستجوگرانه
جستجوی بدنی (خودمانی)
جستجوی بدنی (عامیانه)
جستجوی بدنی کردن
جستجوی دقیق
جستجوی محل آب خیز برای چاه کنی (در قدیم)
جستجوی محل دارای مواد معدنی (در قدیم)
جستجوی گنج
جستن
جستن از خطر
جسته
جسته جسته
جسته و گریخته
جسته گریخته
جسته گریخته خواندن
جستگر
جسد
جسد جانور را برای نمایشگاه آماده کردن
جسد حیوان ذبح نشده
جسد مانند
جسد متحرک
جسد مقتول (حقوق)
جسد مومیایی شده
جسدخور
بیشتر