صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ر" - فارسی به انگلیسی
رخشی
رخشیدن
رخصت
رخصت خواستن
رخصت دادن
رخصت گرفتن
رخنمون
رخنمون (زمین شناسی)
رخنه
رخنه دار
رخنه در دیوار
رخنه در سد و خط دفاعی و سنگر
رخنه در نرده
رخنه ناپذیر
رخنه پذیر
رخنه کاری کردن
رخنه کاو
رخنه کردن
رخنه کردن در خطوط دفاعی دشمن
رخنه کننده (عامل)
رخنه گیر
رخنه یاب
رخه
رخوت
رخوت (مجازی)
رخوت آور
رخوت انگیز
رخوت بخشیدن
رخوت و بی حالی بهاری
رخوتآور
رخپوش
رخپوش (معماری)
رخپوش دار
رخپوش را کنار زدن
رخپوش زده
رخپوش عروس
رخپوش کلاه ایمنی
رخپوش کوچک
رخپوشی کردن
رخگیر
رخیدن
رد
رد ادعای حریف
رد استدلال
رد بو
رد بو را گرفتن
رد جانور
رد شدن
بیشتر