صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ز" - فارسی به انگلیسی
زمینه مهارت شخص (عامیانه)
زمینه پژوهش
زمینه چینی
زمینه چینی (عامیانه)
زمینه کار
زمینه یاب
زمینه یابی
زمینه یابی مقدماتی
زمینه یابی کردن
زمینه یابی کردن بادقت
زمینگیر
زمینی
زن
زن (آلمانی)
زن (استرالیا و زلاندنو)
زن (توهینآمیز)
زن (خودمانی - زننده)
زن (خودمانی)
زن (شاخه ای از مذهب بودا در ژاپن و ویتنام و کره)
زن (عامیانه)
زن (ناپسند)
زن اخمو و غرغرو
زن ارغه
زن از شوهر جدا شده
زن اشرافی
زن اطواری (خودمانی)
زن اطواری (عامیانه)
زن اعیان زاده
زن افسونگر
زن امل و بد لباس
زن اهل حال
زن بابا
زن بارگی کردن (عامیانه)
زن باز
زن باز (خودمانی)
زن باز (عامیانه)
زن باز (مرد)
زن بازی کردن
زن بازی کردن (عامیانه)
زن بدخو
زن بدزبان
زن بدقواره (توهین آمیز)
زن بدقواره (توهینآمیز)
زن بدنام (خودمانی)
زن بدنام (عامیانه)
زن برادر
زن بسیار زیبا
زن بلندجاه
بیشتر