صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ز" - فارسی به انگلیسی
زندان زیرزمینی
زندان شکنی
زندان صحرایی
زندان مجرد
زندان کردن
زندان گریزی
زندان یک نفری
زندانبان
زندانبان (زن)
زندانی
زندانی بودن
زندانی جنگ
زندانی خوش رفتار
زندانی سابق
زندانی سابقه دار
زندانی سازی
زندانی شدن
زندانی کردن
زندانیان هم زنجیر
زنداوستا
زندخوان
زندقه
زنده
زنده (تخیل)
زنده (رنگ و صدا)
زنده (رنگ)
زنده (عامیانه)
زنده آور (جانورشناسی)
زنده باد
زنده باد گفتن
زنده باد!
زنده بادا
زنده بر
زنده بری
زنده بری کردن جانوران
زنده به گور کردن
زنده بودن
زنده دل
زنده دل بودن
زنده دلی
زنده دلی (عامیانه)
زنده شدن
زنده ماندن
زنده ماندنی
زنده مانده
زنده نما
زنده نگهداشتن
زنده و باروح
بیشتر