<hr> مترادف سبک سر : شوریده مغز، کم خرد ، بی وقار، جلف، سبک مایه، نامعقول ، کم ارج، بی ارزش، کم اهمیت، کم بها ، سهل انگار، سربه هوا، سبکسار، عجول، بی مغز، کم مایه ، خوار، فرومایه، پست، د <hr> متضاد سبک سر : خردمند، عاقل، رزین، موقر، گرانبها، پرمایه

مترادف سبک سر : شوریده مغز، کم خرد ، بی وقار، جلف، سبک مایه، نامعقول ، کم ارج، بی ارزش، کم اهمیت، کم بها ، سهل انگار، سربه هوا، سبکسار، عجول، بی مغز، کم مایه ، خوار، فرومایه، پست، د متضاد سبک سر : خردمند، عاقل، رزین، موقر، گرانبها، پرمایه

سبک سر

<hr> مترادف سبک سرانه : بی ادبانه، سرسری، سهل انگارانه، نامعقولانه <hr> متضاد سبک سرانه : موقرانه

مترادف سبک سرانه : بی ادبانه، سرسری، سهل انگارانه، نامعقولانه متضاد سبک سرانه : موقرانه

سبک سرانه

<hr> مترادف سبک سری : بی وقاری، جلفی، خواری، سبکی، فرومایگی ، نادانی، حماقت <hr> متضاد سبک سری : وقر، وقار

مترادف سبک سری : بی وقاری، جلفی، خواری، سبکی، فرومایگی ، نادانی، حماقت متضاد سبک سری : وقر، وقار

سبک سری

<hr> مترادف سبک سنگین کردن : بررسی کردن، امتحان کردن

مترادف سبک سنگین کردن : بررسی کردن، امتحان کردن

سبک سنگین کردن

<hr> مترادف سبک شدن : کاهش یافتن، کم شدن، سبک بار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن، خوار شدن، بی مقدارشدن، خفیف شدن، بی وقار شدن، کسرشان یافتن

مترادف سبک شدن : کاهش یافتن، کم شدن، سبک بار شدن، راحت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن، خوار شدن، بی مقدارشدن، خفیف شدن، بی وقار شدن، کسرشان یافتن

سبک شدن

سبک شعر

سبک شناسی

سبک طبعی سخن

سبک غنایی

سبک متکائی

سبک معماری

سبک مغز

سبک مغز (خودمانی)

سبک مغز (عامیانه)

سبک منحصر به فرد

سبک مکاتبه اداری و رسمی

سبک نقاشی و پیکر تراشی رومانسک

سبک نوشتن و سخن قلنبه سلنبه

سبک نوشتن و سخن مغلق

سبک نوشته

سبک نویسندگی

سبک نگارش

سبک و زننده (اثر هنری)

سبک و سنگین کردن

سبک و سنگین کردن (عامیانه)

سبک و پف کرده (خوراکپزی)

سبک وزن

سبک وزن (مشت زنی)

سبک وزن (کشتی)

سبک ویژه

سبک پرتصنع و پوچ

سبک چاپ

سبک چیزی را تعیین کردن

سبک کار

سبک کردن

سبک کردن بار خود با اقرار

سبک کردن خود

سبک کلاسیک

سبک کوژ تراشی جواهر

سبک گذاشتن نقطه های رنگین روی زمینه سفید (نقاشی)

سبک گرفتن

سبک گفتار

سبک گوتیک (معماری)

<hr> مترادف سبکبار : آزاد، حر، مجرد، وارسته ، آسوده، فارغ بال <hr> متضاد سبکبار : گرانبار

مترادف سبکبار : آزاد، حر، مجرد، وارسته ، آسوده، فارغ بال متضاد سبکبار : گرانبار

سبکبار

سبکبار کردن

سبکباری

<hr> مترادف سبکبال : تیزپر، تیز پرواز، سبک پر، راحت، آسوده، فارغ البال، فارغ، سبکبار

مترادف سبکبال : تیزپر، تیز پرواز، سبک پر، راحت، آسوده، فارغ البال، فارغ، سبکبار

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی