سر لشگر نیروی هوایی

سر لوله

سر مته (مکانیک)

سر محور (مکانیک)

سر منزل

سر مهندس

سر موقع

سر میز

سر نخ دادن (نمایش و موسیقی)

سر نخ در حل راز

سر نخ در حل مسئله

سر نسخه (نسخه پزشک)

سر نظام (مته)

سر نو

سر نگهدار

سر نیزه

سر هم بندی

سر هم بندی شده

سر هم بندی کردن

سر هم بندی کردن با عجله

سر هم دوختن (خیاطی)

سر هم کردن

سر هنگام (ارتش)

سر و ته

سر و دست تکان دادن

سر و دست شکستن

سر و زبان دار

سر و سامان دادن

سر و سامان دادن خسارات

سر و سر

<hr> مترادف سر و صدا : الم شنگه، جنجال، دادوفریاد، شلوغی، غریو، غوغا، همهمه، هنگامه <hr> متضاد سر و صدا : سکوت، آرامش

مترادف سر و صدا : الم شنگه، جنجال، دادوفریاد، شلوغی، غریو، غوغا، همهمه، هنگامه متضاد سر و صدا : سکوت، آرامش

سر و صدا

سر و صدا (عامیانه)

سر و صدا راه انداختن

سر و صدا و درهم برهمی

سر و صدا و شادی

سر و صدا و مرده بادگویی

سر و صدا و پایکوبی

سر و صدای بیجا (عامیانه)

سر و صدای خشم آمیز (عامیانه)

سر و صدای خشمآمیز(عامیانه)

سر و صدای مردم

سر و صورت دادن

سر و قامت

سر و مر و گنده

سر و مر و گنده (عامیانه)

<hr> مترادف سر و همسر : خانواده، اقوام، خویشان، دوستان، آشنایان <hr> متضاد سر و همسر : غریبه ها

مترادف سر و همسر : خانواده، اقوام، خویشان، دوستان، آشنایان متضاد سر و همسر : غریبه ها

واژه های حرف "س" - فارسی به انگلیسی