شوهر دادنی

شوهر دختر شخص

شوهر عمه

شوهر مادر

شوهر مرده

شوهر ملکه

شوهر نکرده

شوهر کردن

شوهر کسی را کشتن

شوهر(عامیانه)

شوهرخواهر زن

شوهرخواهر شوهر

شوهردادنی

شوهردار

شوهرمردگی

شوون

شوونات

شوپن

<hr> مترادف شوک : تیغ، خار | صدمه، ضربه، لطمه، تشنج، شوکه، منقلب <hr> برابر پارسی : تکان سخت

مترادف شوک : تیغ، خار | صدمه، ضربه، لطمه، تشنج، شوکه، منقلب برابر پارسی : تکان سخت

شوک

شوک (پزشکی)

شوک انسولین (پزشکی)

شوک برقی

شوک دادن

شوک درمانی

شوک عاطفی (روان پزشکی)

شوک مبارک

شوک وارد کردن

شوکا

شوکا (جانور شناسی)

<hr> مترادف شوکت : بزرگی، تشخص، جاه، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، فره، کبریا <hr> برابر پارسی : شکوه، فر، والایی

مترادف شوکت : بزرگی، تشخص، جاه، جبروت، جلال، حشمت، شان، شکوه، شوکت، عظمت، فر، فره، کبریا برابر پارسی : شکوه، فر، والایی

شوکت

شوکت الیهود

<hr> مترادف شوکت مند : باحشمت، شکوهمند، محتشم <hr> متضاد شوکت مند : بی شوکت

مترادف شوکت مند : باحشمت، شکوهمند، محتشم متضاد شوکت مند : بی شوکت

شوکت مند

<hr> مترادف شوکران : حمه، زهر، سم، هلاهل

مترادف شوکران : حمه، زهر، سم، هلاهل

شوکران

شوکران (گیاه شناسی)

شوکران آبی

شوکران ابی

شوکه کردن

<hr> مترادف شوی : جفت، زوج، شو، شوهر، مرد، همسر <hr> متضاد شوی : زن، زوجه، عیال

مترادف شوی : جفت، زوج، شو، شوهر، مرد، همسر متضاد شوی : زن، زوجه، عیال

شوی

شویانه

شویانه (آبریزگاه ویژه شستن جارو و سطل و غیره مثلا در بیمارستان)

شوید

شوید (گیاه شناسی)

شوینده

شوینده (آرایش - دارو سازی)

شویه

شویگاه

شویگاه (آبریزگاه ویژه شستن جارو و سطل و غیره مثلا در بیمارستان)

شپره

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ش" - فارسی به انگلیسی