<hr> مترادف عموما : تماماً، جملگی، همگی، همه <hr> متضاد عموما : خصوصاً <hr> برابر پارسی : فراگیرانه

مترادف عموما : تماماً، جملگی، همگی، همه متضاد عموما : خصوصاً برابر پارسی : فراگیرانه

عموما

عمومانند

<hr> مترادف عمومی : عام، عمیم، کلی، همگانی، اشتراکی، جمعی، مشترک، متداول، مرسوم <hr> متضاد عمومی : خصوصی <hr> برابر پارسی : همگانی، همه گیر

مترادف عمومی : عام، عمیم، کلی، همگانی، اشتراکی، جمعی، مشترک، متداول، مرسوم متضاد عمومی : خصوصی برابر پارسی : همگانی، همه گیر

عمومی

عمومی (جلسه)

عمومی کردن

عمومی کردن برای رفع تبعیض

<hr> مترادف عمومیت : تداول، شمول، کلیت <hr> برابر پارسی : همگانی

مترادف عمومیت : تداول، شمول، کلیت برابر پارسی : همگانی

عمومیت

عمومیت دادن

عموی هلندی

<hr> مترادف عمید : پیشوا، رئیس، سردسته، سرور، مهتر، نقیب

مترادف عمید : پیشوا، رئیس، سردسته، سرور، مهتر، نقیب

عمید

<hr> مترادف عمیق : ژرف، عمق دار، گود، تام، کامل <hr> برابر پارسی : ژرف گود، ژرف، گود

مترادف عمیق : ژرف، عمق دار، گود، تام، کامل برابر پارسی : ژرف گود، ژرف، گود

عمیق

عمیق (بسیار)

عمیق (خواب)

عمیق شدن

عمیق و پرطنین (رعد)

عمیق کردن

عمیق گود

<hr> مترادف عمیقا : بسیار، به شدت، شدیداً

مترادف عمیقا : بسیار، به شدت، شدیداً

عمیقا

عمیقا در

عمیقا درگیر

<hr> مترادف عمیم : تام، تمام، کامل، عام، عمومی، همگانی

مترادف عمیم : تام، تمام، کامل، عام، عمومی، همگانی

عمیم

عن

عن دماغ

عن دماغ بالاکشی

عن کردن

<hr> مترادف عنا : آزار، رنج، زحمت، عذاب، عنت، محنت، مشقت

مترادف عنا : آزار، رنج، زحمت، عذاب، عنت، محنت، مشقت

عنا

<hr> برابر پارسی : شی`نه

عناب

<hr> مترادف عناد : بغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینه توزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار <hr> برابر پارسی : دشمنی، ستیز

مترادف عناد : بغض، جدال، حقد، خصومت، دشمنی، ستیزگی، ستیزه، ضدیت، عداوت، کین، کینه توزی، کینه، گردنکشی، لجاج، لجاجت، مخاصمه، مخالفت، نفاق، نقار برابر پارسی : دشمنی، ستیز

عناد

عنادآمیز

<hr> مترادف عنان : افسار، پالهنگ، دهنه، زمام، لجام، لگام، مهار <hr> برابر پارسی : دهنه، لگام، افسار، لجام

مترادف عنان : افسار، پالهنگ، دهنه، زمام، لجام، لگام، مهار برابر پارسی : دهنه، لگام، افسار، لجام

عنان

عنان اسب را به دست گرفتن

عنان تافتن

عنان در دست گرفتن

عنان گسیخته

عنان گسیختگی

عنانت

<hr> برابر پارسی : سربرگ ها، سرنویس ها، فرنام ها

برابر پارسی : سربرگ ها، سرنویس ها، فرنام ها

عناوین

<hr> مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه <hr> برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

مترادف عنایت : اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه برابر پارسی : مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی

عنایت

عنایت الله

عنایت خداوند

<hr> برابر پارسی : پرداختن به، پرداختن

برابر پارسی : پرداختن به، پرداختن

عنایت کردن

<hr> مترادف عنبر : عنبربو، گل گندم، فتنه <hr> برابر پارسی : انبر، زغال اخته، شاهبوی

مترادف عنبر : عنبربو، گل گندم، فتنه برابر پارسی : انبر، زغال اخته، شاهبوی

واژه های حرف "ع" - فارسی به انگلیسی