غذای ارزان در برخی رستوران ها

غذای اماده

غذای تهیه شده به روش مخصوص

غذای حیوانی

غذای روزمره

غذای سالم

غذای سبک

غذای طبیعی بدون اضافات

غذای ناسالم

غذای کافی

غذای گیاهی

<hr> برابر پارسی : خوراکی، خوراک

برابر پارسی : خوراکی، خوراک

غذایی

<hr> مترادف غر : بی عصمت، جلب، روسپی، فاحشه، خصی، عنین، ناتوان | غرولند، نق، شکسته، فرورفته، فتق دار، فتقی

مترادف غر : بی عصمت، جلب، روسپی، فاحشه، خصی، عنین، ناتوان | غرولند، نق، شکسته، فرورفته، فتق دار، فتقی

غر

غر زدن

غر زدن (عامیانه)

غر زدن با صدای بلند

غر شدن

غر شدن (پزشکی)

غر غرو

غر و لند

غر و لندو

<hr> مترادف غرا : رسا، فصیح، درخشان، روشن

مترادف غرا : رسا، فصیح، درخشان، روشن

غرا

<hr> مترادف غراب : جهاز، سفینه، کشتی، ناو، زاغ، کلاغ

مترادف غراب : جهاز، سفینه، کشتی، ناو، زاغ، کلاغ

غراب

غراب البین

غرابت

غرابتی ندارد

غرابه

غرابی

غراره

غراره کردن

غرام

<hr> مترادف غرامت : تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر، عذاب، مشقت، پشیمان <hr> برابر پارسی : تاوان

مترادف غرامت : تاوان، جبران، جریمه، خسارت، ضرر، عذاب، مشقت، پشیمان برابر پارسی : تاوان

غرامت

غرامت (حقوق)

غرامت دادن

غرامت پرداختن

<hr> مترادف غران : غرش کنان، غرنده

مترادف غران : غرش کنان، غرنده

غران

غرای

غرایب

<hr> مترادف غرب : باختر، مغرب، باخترزمین، ناپدیدشدن ، مشرق زمین <hr> متضاد غرب : خاور <hr> برابر پارسی : باختر، خوربران

مترادف غرب : باختر، مغرب، باخترزمین، ناپدیدشدن ، مشرق زمین متضاد غرب : خاور برابر پارسی : باختر، خوربران

غرب

غرب باختر

غرب وحشی

غرب وزان

غرب وزان (باد)

غربا

<hr> مترادف غربال : آردبیز، پرویزن، غربیل، منخل، خاک بیز، سرند <hr> برابر پارسی : گربال، الک، نرم بیز

مترادف غربال : آردبیز، پرویزن، غربیل، منخل، خاک بیز، سرند برابر پارسی : گربال، الک، نرم بیز

غربال

<hr> مترادف غربال بند : غربتی، کولی، لوری، لولی

واژه های حرف "غ" - فارسی به انگلیسی