فارسی به انگلیسی

قطار فشنگ

قطار کابلی

قطارکردن

<hr> برابر پارسی : برش، بریدن

برابر پارسی : برش، بریدن

قطاع

<hr> مترادف قطاع الطریق : دزد، راه بر، راهزن، سارق، قاطع طریق، قافله زن <hr> برابر پارسی : راهزنان

مترادف قطاع الطریق : دزد، راه بر، راهزن، سارق، قاطع طریق، قافله زن برابر پارسی : راهزنان

قطاع الطریق

قطاع دایره

قطاعی

<hr> مترادف قطب : مردکامل، مرشد، مرکز، پیشوا، رئیس، مقتدا، مهتر <hr> متضاد قطب : مرید <hr> برابر پارسی : راستا، میخ، نشیم، نشین، پیر

مترادف قطب : مردکامل، مرشد، مرکز، پیشوا، رئیس، مقتدا، مهتر متضاد قطب : مرید برابر پارسی : راستا، میخ، نشیم، نشین، پیر

قطب

قطب الدین

قطب جنوب

قطب شمال

قطب مثبت

قطب مغناطیسی

قطب مغناطیسی (جغرافی)

قطب منفی

قطب منفی (برق و مکانیک)

<hr> برابر پارسی : سونما

قطب نما

قطب نمای برکشندی

قطب نمای مغناطیسی

قطبش

قطبش گری

قطبشی کردن

قطبی

قطبی بودن

قطبیت

قطبیدگی

<hr> مترادف قطر : پهنا، ستبرا، ضخامت، کلفتی، خطه، سرزمین، ناحیه، کرانه <hr> برابر پارسی : کلفتی، ستبر، کرانه، کران، ترامون

مترادف قطر : پهنا، ستبرا، ضخامت، کلفتی، خطه، سرزمین، ناحیه، کرانه برابر پارسی : کلفتی، ستبر، کرانه، کران، ترامون

قطر

قطر (هندسه و ریاضی)

قطر داخلی لوله

قطر دایره

قطر سنجی کردن

قطر ظل تمام (مثلثات)

قطر لوله تفنگ

قطر گلوله

قطرات

قطران

قطران زغال سنگ

قطران زغالسنگ

قطرب

قطردرونی لوله

قطرسنج

قطرظل تمام

<hr> مترادف قطره : جرعه، چکه <hr> برابر پارسی : چکه، چِکه، چکیده

مترادف قطره : جرعه، چکه برابر پارسی : چکه، چِکه، چکیده

واژه های حرف "ق" - فارسی به انگلیسی