فارسی به انگلیسی

لاک و الکل زدن

لاک و مهر

لاک ومهرکردن

<hr> مترادف لاک پشت : سنگ پشت، کاسه پشت، لاخه

مترادف لاک پشت : سنگ پشت، کاسه پشت، لاخه

لاک پشت

لاک پشت (جانورشناسی)

لاک پشت آبی

لاک پشت لولادار

لاک پشت لولادار (جانورشناسی)

لاک چینی

لاک ژاپنی

لاکتاب

لاکتوز

لاکتوز (شیمی)

لاکراس

لاکراس (ورزش)

<hr> برابر پارسی : بدکردار، بی آیین، بیدین

برابر پارسی : بدکردار، بی آیین، بیدین

لاکردار

<hr> مترادف لاکن : اما، لیکن، ولی

مترادف لاکن : اما، لیکن، ولی

لاکن

لاکی

لاگذاری

لاگر

لاگرایی (فلسفه)

لاگوس

لاگوس (شهر)

لاگیر شدن

لاگیر کردن

<hr> مترادف لای : رسوب، گل، لجن، لا، میان، وسط

مترادف لای : رسوب، گل، لجن، لا، میان، وسط

لای

لای مانند

لای چیزی گذاری

لای گرفته

لای گرفته (آبگونه)

لایت موتیف

لایتجزا

لایتجزی

<hr> مترادف لایتغیر : تغییرناپذیر، ثابت، دایم <hr> متضاد لایتغیر : متغیر

مترادف لایتغیر : تغییرناپذیر، ثابت، دایم متضاد لایتغیر : متغیر

لایتغیر

<hr> مترادف لایتناهی : بی انتها، بی پایان، نامتناهی، نامحدود <hr> متضاد لایتناهی : متناهی <hr> برابر پارسی : بی پایان، بیکران

مترادف لایتناهی : بی انتها، بی پایان، نامتناهی، نامحدود متضاد لایتناهی : متناهی برابر پارسی : بی پایان، بیکران

لایتناهی

<hr> برابر پارسی : پیشنهاد نامه، نیساک

برابر پارسی : پیشنهاد نامه، نیساک

لایحه

<hr> برابر پارسی : دات نامه

لایحه قانونی

لایدرک

لایروب

لایروبی کردن

<hr> مترادف لایزال : پایدار، جاوید، زوال ناپذیر، سرمدی <hr> متضاد لایزال : فانی <hr> برابر پارسی : جاوید، پاینده، بی پایان

مترادف لایزال : پایدار، جاوید، زوال ناپذیر، سرمدی متضاد لایزال : فانی برابر پارسی : جاوید، پاینده، بی پایان

لایزال

لایشعر

<hr> مترادف لایعقل : بیخود، بیهوش، مدهوش، خراب، مست <hr> متضاد لایعقل : بهوش، هوشیار

مترادف لایعقل : بیخود، بیهوش، مدهوش، خراب، مست متضاد لایعقل : بهوش، هوشیار

لایعقل

لایعقل کردن

<hr> مترادف لایق : ارزنده، باکفایت، باوجود، برازنده، درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، صلاحیت دار، قابل، مستحق، مستعد <hr> متضاد لایق : نالایق <hr> برابر پارسی : شایسته، درخور، سزاوار

مترادف لایق : ارزنده، باکفایت، باوجود، برازنده، درخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، صلاحیت دار، قابل، مستحق، مستعد متضاد لایق : نالایق برابر پارسی : شایسته، درخور، سزاوار

واژه های حرف "ل" - فارسی به انگلیسی