لخت شدن

لخت شنا کردن (امریکا- عامیانه)

<hr> مترادف لخت لخت : بخش بخش، پاره پاره، تکه تکه، قطعه قطعه

مترادف لخت لخت : بخش بخش، پاره پاره، تکه تکه، قطعه قطعه

لخت لخت

لخت مادرزاد

لخت و خالی

لخت و عور کردن

لخت و لم یزرع

لخت و پتی

لخت کردن

لخت کن

لختاکی (پزشکی)

<hr> مترادف لخته : بسته، دلمه، سفت، منعقد

مترادف لخته : بسته، دلمه، سفت، منعقد

لخته

لخته (کالبد شناسی)

لخته خون

لخته شدن

لخته شدگی خون

لختگی خون

<hr> مترادف لختی : اندکی، بخشی، پاره ای، حصه ای، قلیلی، کمی | برهنگی، عریانی، عوری <hr> متضاد لختی : پوشیدگی، مستوری

مترادف لختی : اندکی، بخشی، پاره ای، حصه ای، قلیلی، کمی | برهنگی، عریانی، عوری متضاد لختی : پوشیدگی، مستوری

لختی

لختی (فیزیک)

لخشان

لخشاندن

لخشش

لخشنده

لخشه

لخشیدن

لخلخ

لخم

لخچه

لدانم

لدغه

لدنی

لدی الاقتضائ

لدی الورود

<hr> مترادف لذا : بنابراین، پس <hr> برابر پارسی : زیرا، از اینرو، چونکه

مترادف لذا : بنابراین، پس برابر پارسی : زیرا، از اینرو، چونکه

لذا

لذات

لذایذ

<hr> مترادف لذت : التذاذ، حظ، خوشی، کیف، نعیم <hr> متضاد لذت : الم <hr> برابر پارسی : مزه، گوارایی، خوشی، برخورداری

مترادف لذت : التذاذ، حظ، خوشی، کیف، نعیم متضاد لذت : الم برابر پارسی : مزه، گوارایی، خوشی، برخورداری

لذت

لذت (عامیانه)

<hr> مترادف لذت بخش : حظآور، دلپذیر، دلچسب، مسرت بخش، مسرت زا <hr> متضاد لذت بخش : المناک

مترادف لذت بخش : حظآور، دلپذیر، دلچسب، مسرت بخش، مسرت زا متضاد لذت بخش : المناک

واژه های حرف "ل" - فارسی به انگلیسی