لفاف دوزی ضخیم کردن

لفاف دوزی ضخیم کردن مبل

لفاف شدن

لفاف پیچ کردن

لفاف پیچی کردن مواد غذایی

لفاف پیچی کردن چیزهای شکستنی

لفاف کردن

لفاف گذاری و برجسته سازی نشیمنگاه لباس

<hr> مترادف لفافه : پوشش، غشا، محفظه، ملحفه، کفن

مترادف لفافه : پوشش، غشا، محفظه، ملحفه، کفن

لفافه

لفت دادن

لفت و لعاب دادن

لفت و لعاب دادن اخبار

لفت و لیس

<hr> مترادف لفظ : صورت، کلمه، لغت، واژه <hr> متضاد لفظ : معنی <hr> برابر پارسی : سخن، گفتار، گفته

مترادف لفظ : صورت، کلمه، لغت، واژه متضاد لفظ : معنی برابر پارسی : سخن، گفتار، گفته

لفظ

لفظ به لفظ

لفظ قلم

لفظ معنی

لفظا

لفظی

لفچ

<hr> برابر پارسی : نااستوار، سست

برابر پارسی : نااستوار، سست

لق

لق (عامیانه)

لق بودن

لق لق

لق لق کنان رفتن با کندی و صدا

لق لقو

لق لقو (آدم)

لق و لوق

لق و پق

لق و پلق

لق کردن

<hr> مترادف لقا : چهره، صورت، قیافه، منظر، دیدار، دیدن، ملاقات <hr> برابر پارسی : روی، چهره

مترادف لقا : چهره، صورت، قیافه، منظر، دیدار، دیدن، ملاقات برابر پارسی : روی، چهره

لقا

<hr> مترادف لقاح : باروری، بارورسازی، تلقیح، گشن سازی <hr> برابر پارسی : آبستن، بارور شدن، باروری

مترادف لقاح : باروری، بارورسازی، تلقیح، گشن سازی برابر پارسی : آبستن، بارور شدن، باروری

لقاح

لقاح الزهرا

لقاح شده

لقاح پذیری

لقاح کردن

لقاندن

لقاندن (کمی)

لقانطه

<hr> مترادف لقب : اسم، تخلص، صفت، عنوان، کنیه، نام، نعت <hr> برابر پارسی : فرنام، بَرنام، پاژنام

مترادف لقب : اسم، تخلص، صفت، عنوان، کنیه، نام، نعت برابر پارسی : فرنام، بَرنام، پاژنام

واژه های حرف "ل" - فارسی به انگلیسی